6 تجريد روح از علائق مادى و پاك ساختن آن از كثافات و وابستگىهاى شكننده طبيعت حيوانى :
مرتاضان و جوكىها اين هدف را براى حيات خود انتخاب مينمايند . جويندگان اين هدف يك بعد ظريفى از روح را به كار مىاندازند و آنرا تقويت مينمايند و از ديگر ابعاد روح كه با برقرار ساختن ارتباط صحيح با انسان و جهان به فعليت ميرسد ، غفلت ميورزند . منها كردن انسان و جهان از ديدگاه روح و سلب ارتباطات مثبت با آن دو ، كارى است كه اينان پيش ميگيرند . دانش و بينش و گسترش روح در عظمتهاى جهان هستى و استعدادهاى انسانى براى اينان مفهومى ندارد . لذت آگاهيهاى مخلوط
[ 301 ]
با پندارها باعث ميشود كه متن حقيقى حيات را مزاحم خود ببينند . اينان از انسانهايى كه سر فصل تكامل و نمونه عظمتها و نيازمند به تعاون در مسير رشد و كمال ميباشند ، فارغاند و گوئى حيات آنان در خلائى بىهيچ چيزى بوجود مىآيد و به راه خود ميرود . اوج اعتلاى اين هدف موقعى است كه جوينده تجريد خود را حق مىبيند و دم از انا الحق ميزند و يا ميگويد : « نيست اندر جبهام الا خدا » من پس از مطالعات تا اندازهاى قانع كننده و تفكراتى كه براى وجدان خودم رضايت بخش بوده است ، باين نتيجه رسيدهام كه اين مرتاضان با بدست آوردن يك بعد بسيار لطيف و محيط به جهان هستى كه ميتوانند جهان را مانند يك واحد براى دريافت خود احضار كنند ، به خطا و اشتباهى بسيار عجيب دچار ميشوند . آن اشتباه اينست كه بجاى اينكه عظمت و احاطه روحى خود را در آن موقع درك كنند ، خدا را كوچك ميكنند البته ميتوان گفت :
اگر روح انسانى در آن حالات ظريف ، به خطاى مزبور مرتكب شود ، معلوم ميشود كه روح اعتلائى نيافته است .