نوع دوم حجابهاى ناشى از برداشتهاى علمى و معمولى از جهان طبيعت است كه در ديدگاهشان قرار گرفته است .
توضيح اين حجابها چنين است : جاى ترديد نيست كه يك جهان بسيار پهناور و داراى ابعادى متنوع بنام جهان طبيعت در برابر ديدگان ما قرار گرفته است و ما با انواعى از هدفگيريها و با دو نوع ارتباط جبرى و اختيارى با اين جهان تماس و پيوستگى برقرار ميكنيم . هر مقوله و صورت و شكلى را كه از اين جهان بوسيله حواس
[ 88 ]
و علوم مختلف براى شناخت جهان درك ميكنيم ، بجاى آنكه آنها را روشن كننده ابعادى از جهان طبيعت محسوس از موضعگيريهاى خاص خود تلقى نمائيم ، آگاهانه يا ناآگاهانه آن مقولهها و صور و اشكال و روابط را فراگير همه هستى تلقى ميكنيم مثلا وقتى كه حاكميت كميت را در بعدى از جهان درك ميكنيم و آنرا بعنوان يك واقعيت مطلق جزء معلومات خود قرار ميدهيم ، اين كميت چنان تأثيرى در ذهن ما ايجاد ميكند و چنان سطوح ذهن ما را فرا ميگيرد كه هر واقعيتى كه بر ما مطرح ميشود ، مقوله كميت خود را بعنوان يك خاصيت عمومى همه واقعيات ، مانند جزء لا ينفك همان واقعيت به ذهن ما تحميل ميكند [ 1 ] . همچنين است ساير كيفيتها و روابط حاكم بر قلمرو طبيعت . بهمين جهت است كه هر چه رشد مغزى يك انسان كمتر بوده باشد ،
مقولهها و صور و اشكال طبيعت محسوس بيشتر از ديگران در فعاليتها و دريافتهاى ذهنى و عقلانى او نفوذ و گسترش پيدا ميكنند . كودكان را در نظر بگيريد كه نخست با معدودها سروكار دارند نه با اعداد . يعنى كودك در اوايل كودكى اگر 2 بشنود ، دو توپ يا دو سيب يا دو انسان بنظرش ميآيد نه عدد تجريد شده . مغزهاى رشد نيافته ، از زيبائى ، فقط زيبائىهاى مشخصى را كه ديدهاند ، در ذهن خود منعكس ميكنند و از عدالت فقط يك يا چند رفتار
[ 1 ] حاكميت كميت در جهان ماده و ماديات و اينكه اين مقوله در برابر كيفيت گرائى روح ،
جهان را براى انسان مانند يك زندان تنگ و تاريك كرده است مورد توجه عده فراوانى از حكماء و عرفاء راستين ميباشد . مولوى ميگويد :
اى خدا جان را تو بنما آن مقام
كه در آن بى حرف ميرويد كلام
تا كه سازد جان پاك از سر قدم
سوى عرصه دور پهناى عدم
عرصهاى بس با گشاد و با فضا
كاين خيال و هست زو يابد نوا
تنگتر آمد خيالات از عدم
زان سبب باشد خيال اسباب غم
باز هستى تنگتر بود از خيال
زان شود روى قمر در وى هلال
باز هستى جهان حس و رنگ
تنگتر آمد كه زندانيست تنگ
علت تنگيست تركيب و عدد
جانب تركيب حسها ميكشد
زان سوى حس عالم توحيد دان
گر يكى خواهى بدانجانب بران
[ 89 ]
فيزيكى مشخص را بتصور در ميآورند كه آنها را با چشم خود ديدهاند . بنابر اين ،
حجابهاى ناشى از برداشتهاى علمى معمولى مستند به ضعف و عدم رشد فكرى و روحى انسانهايى است كه قدرت باز كردن حلقههاى زنجير مقولات و صور و اشكال و نمودهاى طبيعت را از عقل و روان خود ندارند .
بنظر ميرسد كه يكى از ضخيمترين حجابها ميان انسان و شناخت بديهى خدا ، عبارتست از پرده بسيار ضخيمى كه از قانون « عليت » بافته شده و جلو چشمان انسان ميافتد و مانع احساس ظهور خدا و بداهت وجود او براى انسان ميباشد .