اين اصطلاح علت اولى و علت العلل را درباره خدا از كجا آوردهايد ؟
چار طبع و علت اولى نيم
در تصرف دائما من باقيم
تا اينجا اين حقيقت را دريافتيم كه دو نوع حجاب ( عملى و علمى ) در برابر ديدگان ما كشيده ميشود و ما را از ارتباط مستقيم با خدا محروم ميسازد ،
حجاب دوم كه حجاب بظاهر علمى است ، همان فرو رفتن در علل جاريه در متن ظاهرى طبيعت است كه بار ديگر مولوى آنرا گوشزد ميكند و تعبير لطيفى در اين باره ميآورد :
كز چنان روئى چنين قهراى عجب
هر كسى مشغول گشته در سبب
مركب همت سوى اسباب راند
از مسبب لاجرم محجوب ماند
با ديدن مسبب الاسباب « نه بمعناى علت العلل اصطلاحى » اسباب و علل طبيعى بطور صحيح ارزيابى ميشوند و مطلقگرايى آدمى را اسير و گرفتار خود نمىنمايد . يعنى اسباب و علل منفى نميشوند ، بلكه در عين حال كه با انسان رابطه منطقى واقعى برقرار ميكنند ، چنان صيقلى و شفاف ميشوند كه مشاهده آنها همراه توجه به خدا ميباشد چنانكه با ديدن نوشتههاى قضائى يك قاضى دادگر ، عظمت شخصيت آن قاضى از سطور و كلمات آن نوشتهها نمودار ميگردد و چنانكه تماشاى هر يك از اجزاى يك تابلوى ابتكارى ، با يك انتقال ظريف ذهنى به آن هنرمندى كه آن اثر را بوجود آورده است همراه ميباشد ، در صورتيكه جنبه فيزيكى و نمود عينى تابلو براى خود قوانين و اصولى دارد كه مراعات آنها به بررسىها و تحقيقات جداگانهاى احتياج دارد .
اينكه مىبينيد غائله بسيار ديرينه « عليت » هنوز برطرف نشده و در ميان مسائل و مباحث ابهام انگيز غوطهور است ، براى همين است كه بجاى آنكه
[ 99 ]
قانون عليت را بعنوان يك جريان مستمر در صدور اشياء از يكديگر در پهنه روبنائى تلقى كنيم و براى تفسير نهائى آن ، ارتباط ميان آن جريان و فيض مستمر الهى را در نظر بگيريم ، رنگ مطلق به « عليت » ميزنيم و وقتى كه ميخواهيم به بررسى ابعاد ديگر مسئله بپردازيم ، گيج و متحير ميشويم و ميگوئيم :
از سبب سازيش من سودائيم
و ز سبب سوزيش سوفسطائيم