نمونههايى از طرق غير معمولى كه واقعيات پشت پرده را قابل وصول ميسازد
مقصود از اين نمونهها آن نيست كه معلوماتى كه از اين طرق بدست ميآيد ، حقايق ماوراى طبيعى ميباشند ، بلكه مقصود اينست كه طرق وصول به آن حقايق ، طرق معمولى مانند حواس و فعاليتهاى طبيعى ذهن و آزمايشگاهها نيست .
1 هيچ كسى تاكنون در امكان آگاهىها و دانستنىهاى اشراقى و شهودى و الهامى ترديدى نكرده است . اين آگاهىها مستند به حواس طبيعى و تعقل معمولى و آزمايشگاههاى تعبيه شده با دست انسانها نميباشد . اين گونه آگاهىها حتى در دقيقترين و متقنترين علوم كه عبارتست از علم رياضى براى عدهاى از افراد نصيب شده است .
2 طرق وصول به اكتشافات و اختراعات ، همه ميدانند كه انتقال به معلومات جديد بعنوان اكتشاف و اختراع ، اگر چه احتياج به طى كردن مقدمات علمى معمولى كه در قلمرو دانستنيهاى مربوط به موضوع دارد ، ولى چنان نيست كه هر كس بآن مقدمات عالم بوده باشد ، حتما و بالضروره بايد به اكتشاف و اختراع نائل شود . مثلا چه بسا دانشمندانى در فيزيك وجود دارند كه داراى معلومات بسيار وسيع و عميق در رشته فيزيك ميباشند ، ولى كوچكترين اكتشافى را انجام ندادهاند ، با اينكه همه معلومات مربوطه و آزمايشگاهها در اختيار آنان قرار دارد . در يكى از مباحث گذشته اين مضمون را از كلودبرنار نقل كرديم كه « هيچ قاعده و دستورى نميتوان بدست داد كه هنگام مشاهده امرى معين در مغز مردى محقق فكرى تازه و مثمر راه بيابد ، فقط پس از آنكه چنان فكرى بوجود آمد ، ميتوان آنرا در مجراى قوانين مصرح منطقى كه هيچ محققى را تخلف از آن جايز نيست ، قرار داد ، ولى ريشه آن امريست نامعلوم كه منشأ ابتكار و نبوغ اشخاص است » باز در همان مباحث گفتيم كه كتابى باين عنوان [ سر نديبى بودن دانشها ] نوشته شده است . و اين تشبيه براى آن است كه ميگويند :
[ 249 ]
يك كشتى در روى يك درياى پهناور گمشده بود و هيچ راهى براى ساحل مقصود بنظر كشتيبان نميآمد ، كشتىبان كشتى را بحال خود رها كرد و بادهاى دريائى آنرا به ساحلى رسانيد ، وقتى كه كشتىنشينان پياده شدند ، آنجا سر نديب بود .
حالا داستان علم هم شبيه به چنين چيزيست كه وصول ذهن محقق به موضوعى تازه كه اكتشاف ناميده ميشود ، از روى آگاهى و عمد و عبور از مقدمههايى نيست كه رابطه ميان آن مقدمات و موضوع مستقيم و قطعى بوده باشد . وايتهد نيز اين مطلب را تصريح كرده است كه « اين يك اشتباه مشهوريست كه ميگويند :
ما بايد همواره با تفكرات منطقى پيشرفت كنيم ، زيرا شماره بسيار زيادى از اكتشافات و گامهاى جديد ناشى از مقدماتى است كه ما هرگز در فكر آنها نبوديم » بنابر اين ميتوان گفت : طرق وصول انسان به واقعيات منحصر به حواس طبيعى و ذهن و ساير ابزار معمولى براى كشف واقعيات نيست .
3 الهامات روشنگر واقعيات در آينده و بينشهاى كاملا دقيق درباره سرگذشت حوادث كه بطور فراوان از اشخاصى كه داراى روح ظريف و لطيف هستند ، ديده ميشود ، قابل انكار و ترديد نيست تفسير اين الهامات و بينش با كلماتى امثال پاراپسيكولوژى چيزى جز جانشين ساختن لفظى بجاى لفظ ديگر نيست .
4 آگاهىهاى بسيار مهم از راه صفاى درونى با عامل تقوى و خلوص ،
واقعياتى را معلوم ميدارد كه هرگز با طرق معمولى حواس و ذهن و ساير ابزارهاى معرفتى متداول امكانپذير نميباشد .