قناعت بحد كفاف در معيشت از شرايط ضرورى « حيات معقول » است
آيا ميدانيد كه :
ده تن از تو زرد روى و بينوا خسبد همى
تا به گلگون مى تو روى خويش را گلگون كنى
[ 25 ]
آيا ميدانيد كه : مواد طبيعت بعنوان وسائل معيشت ، بطور محدود و با كوشش و دسترنج انسانها در اختيار ما قرار ميگيرند و هرگز پاسخگوى حرص و طمع بىنهايت وسيع و عميق ما نميباشند ؟ آيا ميدانيد كه تلاش براى افزودن يك تنفس براى ادامه حيات محض حيوانى نوعى از بيمارىهاى خوشايند است ؟
آيا ميدانيد كه اشباع حس بىنهايت جوئى روح فقط با مواد اقتصادى كه هيچ هدفى جز بحركت در آوردن ماشين مدفوع سازى در كار نباشد ، بزرگترين جنايت به روح است ؟ آيا ميدانيد كه : فى حلالها حساب و في حرامها عقاب و فى شبهاتها عتاب ( در حلال اين دنيا حساب و در حرامش عقاب و در مشتبهاتش توبيخ و سرزنش است ) ؟ .
آيا در اين باره انديشيدهايد كه پرداخت بيش از اندازه منطقى به بعد مادى ،
خود موجب خفقان استعدادهاى روحى و بروز تاريكيهاى درونى كه جايگاه فروغ ربانى است ، ميباشد ؟
اگر عشاق دلباخته تنفس حيوانى فرصتى پيدا كردند ، لحظاتى هم در جنگها و كشتارها كه فضاى تاريخ را با خون و خونابه رنگين كرده است ،
بينديشند كه اغلب آنها به علت يغماگريهاى اقتصادى و تكاثر در مواد معيشت مردم صورت گرفته است . اين مسائل را كه مطرح كرديم ، مسائل بسيار ساده و قابل فهم همگانى است و هيچ چارهاى براى رفع اين بدبختىها جز تربيت انسانها و تعليم آنان براى درك و پذيرش ضرورت قناعت به ضرورتهائى كه متن زندگى را اداره كند ، وجود ندارد . و هر تلاش و كوششى كه بدون تعليم و تربيت جدى مردم براى اكتفاء به ضرورتهاى معاش و عدالت در برخوردارى از تجملات مشروع ، انجام بگيرد ، تأثيرى ندارد .
آخرين سخن اينست كه اسراف و تبذير كه عبارتست از تباه ساختن مواد حياتى معيشت مردم بايد از صحنه زندگى اولاد آدم منتفى گردد . در قرآن مجيد اسراف كنندگان برادران شياطين معرفى شدهاند :
[ 26 ]
إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ 1 ( قطعا اسراف كنندگان برادران شياطينند ) .
وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ 2 ( و اسراف نكنيد ، زيرا خداوند اسراف كنندگان را دوست نميدارد ) .
وَ إِنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أصْحابُ النَّارِ 3 ( و قطعا اسراف كنندگان اصحاب آتشند ) .
آيات مربوط به اين مضمون با بيانات مختلف در قرآن مجيد فراوان است . اهميت قناعت به حد كفاف ( ضرورت معاش ) مستند به دو عامل بسيار مهم است :
عامل يكم ريشه كن شدن فقر از زندگى خود قناعت كننده و از زندگى مردم جامعه كه بطور محدود مواد طبيعى را به مواد معيشت تبديل مىكنند .
بهمين جهت است كه امير المؤمنين فرموده است :
ما منع فقير الاّ بما متّع به غنىّ ( هيچ فقيرى از معاش خود محروم نمانده است ، مگر اينكه يك غنى از حق مالى آن فقير بهرهمند گشته است ) .
عامل دوم اسراف و تبذير و مال پرستى همان مقدار بار شد و تكامل روحى انسان ميتواند سازگار باشد ، كه نيستى با هستى و ظلمت با نور . محمد بن يعقوب كلينى در كتاب كافى باب مستقلى را درباره كفاف آورده است . ما دو روايت را بعنوان نمونه در اين مبحث ميآوريم :
روايت يكم
قال رسول اللّه ( ص ) الّلهمّ ارزق محمّدا و آل محمّد العفاف و الكفاف ( پروردگارا ، به محمد و آل محمد ( ص ) پاكدامنى و
-----------
( 1 ) الاسراء آيه 27 .
-----------
( 2 ) الانعام آيه 141 .
-----------
( 3 ) غافر آيه 43 .
-----------
( 4 ) منهاج البراعة ج 4 ص 249 .
[ 27 ]
كفاف عطا فرما ) .
روايت دوم
قال رسول اللّه ( ص ) يا اباذر انّى قد دعوت اللّه جلّ ثناؤه أن يجعل رزق من يحبّنى الكفاف و أن يعطى من يبغضنى كثرة المال و الولد ( رسول خدا فرمود : اى اباذر ، من از خداوند سبحان كه سپاسش بزرگست خواستهام كه روزى كسى را كه مرا دوست ميدارد ، بقدر كفاف قرار دهد و روزى كسى را كه مرا دشمن ميدارد ، مال و اولاد فراوان بدهد ) .
البته اين دعاى حضرت رسول براى زندگى معتدل و طبيعى مردم است و اما در صورت روياروئى با دشمنان كه زيادى مال و فرزندانشان موجب ضرر بر مسلمين بوده باشد ، مطابق آيه :
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ 2 ( و آماده كنيد براى مقابله با آنان هر قدرتى را كه بتوانيد ) ، عمل خواهد گشت .
-----------
( 1 ) همين مأخذ ص 250 .
-----------
( 2 ) الانفال آيه 60 .
[ 29 ]