نظريه يكم از متكلمين است كه ميگويند : خداوند سبحان به همه اشياء دانا است
چه در گذشته و چه در آينده ، و عالم است به ظاهر اشياء و باطن آنها و بهر چه كه محسوس يا نا محسوس است . اين نظريه قطعا مطابق حكم ضرورى عقل و آيات قرآنى است . اما حكم ضرورى عقل چنين است كه خداوند متعال جهان هستى را با همه اجزاء و حوادث و روابطى كه دارند ،
با مشيت قاهره خود در عالم امر تقدير فرموده ، سپس با فيض مستمر خود به عالم خلق سرازير نموده و به جريان مياندازد . آيا امكان دارد كه خداوند سبحان به آنچه كه از مشيت و اراده ربانىاش گذشته و بوسيله فيض مستمر او [ كه بدون آگاهى به آن فيض نميباشد ] به عالم خلق سرازير ميگردد و به جريان ميفتد ، عالم نباشد ؟ وانگهى با نظر به رابطه نورى كه با همه اشياء دارد ،
[ 64 ]
چيزى نميتواند بر او پوشيده بماند .
دليل ديگر اينست كه هر چيزى كه از يك موجود ، غائب يا براى او مجهول باشد ، آن چيز از سلطه و اختيار آن موجود بيرون خواهد بود ، در صورتيكه هيچ چيزى در جهان هستى خارج از سلطه و اختيار خداوندى نيست . و در قرآن مجيد به اين دليل اشاره شده است :
اَلا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ الَّلطيفُ الْخَبيرُ 1 ( آگاه باشيد ، خداوند آنچه را كه خلق كرده است ، ميداند و او لطيف و خبير است ) .
تكيه متكلمين در اثبات عموميت علم خداوندى بهمين مسئله سلطه و اختيار خداوندى است كه كاملا بمورد و متقن است .
و اما آيات قرآنى كه دلالت به عموميت علم خداوندى دارد ، بقدرى فراوان و صريح است كه بهيچ وجه قابل تأويل نميباشد . آيا آياتى صريحتر از آيات زير براى اثبات عموميت علم خداوندى ميتوان تصور كرد :
وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْيء عِلْماً 2 ( و قطعا علم خداوندى بر همه چيز احاطه كرده است ) .
آيا امور مخفى و امور جزئى و رويدادهاى آينده ، شيىء نيستند ؟ يا آيا كل از كلمات عموم حقيقى نيست ؟ آيات مربوط به علم خداوندى را ميتوان در سه گروه مطالعه نمود و با نظر به اين سه گروه روشن ميشود كه هيچ جزء و كلى و هيچ آشكار و نهانى و هيچ گذشته و حال و آيندهاى بيرون از علم خداوندى نيست .
گروه يكم صريحا مىگويد : خداوند سبحان بهمه امور مخفى و امور غيبى دانا است . مانند أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيوُبِ 3 ( آيا ندانستهاند كه خداوند راز مخفى [ يا درون و صحبتهاى مخفى ]
-----------
( 1 ) الملك آيه 14 .
-----------
( 2 ) الطلاق آيه 13 .
-----------
( 3 ) التوبه آيه 78 .
[ 65 ]
آنان را مىداند و اوست داناى كامل همه امور غيبى ) .
كلمه الغيوب صيغه جمع است كه الف و لام بر سرش آمده و باتفاق همه اهل ادب اين صيغه دلالت بر عموم حقيقى دارد نه تقريبى . و آيه 77 از سوره البقره و آيه 23 از سوره النحل و آيه 7 از سوره طه و آيه 110 از سوره الانبياء و آيه 29 از سوره نور و آيه 25 و 65 و 74 از سوره النمل و آيه 69 از سوره القصص و آيه 51 از سوره الاحزاب و آيه 19 از سوره غافر و آيه 26 از سوره محمد ( ص ) و آيه 18 از سوره الحجرات و آيه 4 از سوره التغابن و آيه 29 از سوره آل عمران و آيه 59 و 73 از سوره الانعام و آيه 94 و 105 از سوره التوبه و آيه 9 از سوره الرعد و آيه 92 از سوره المؤمنون و آيه 6 از سوره السجده و آيه 3 از سوره سبأ و آيه 38 از سوره فاطر و آيه 46 از سوره الزمر و آيه 22 از سوره الحشر و آيه 8 از سوره الجمعه و آيه 18 از سوره التغابن و آيه 26 از سوره الجن و آيه 1 از سوره ممتحنه . اين گروه از آيات با صراحت تمام علم خداوندى را بر همه اشياء مخفى در پهنه هستى و پشت پرده آن و هر چه كه در درون انسانها ميگذرد جزئى و كلى و ثابت و متغير گوشزد مينمايد و جائى براى اصطلاح بافى و شطرنجبازىهاى مغزى نمىگذارد .
گروه دوم آياتى است كه علم خداوندى را بهمه اشياء بدون استثناء اثبات مينمايد . از آنجمله آيه 13 از سوره الطلاق است كه در اول اين مبحث آوردهايم . مانند آياتى كه جمله بِكُلِّ شَيْىءٍ عَليمٌ را آورده است وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْىءٍ عَليمٌ 1 ( و او به همه چيز دانا است ) .
و آيه 231 و 282 از سوره البقره و آيه 176 از سوره النساء و آيه 97 از سوره المائده و آيه 101 از سوره الانعام و آيه 75 از سوره الانفال و آيه 115 از سوره التوبه و آيه 35 و 64 از سوره النور و آيه 62 از سوره العنكبوت و آيه 79 از سوره يس و آيه 12 از سوره الشورى و آيه 16 از سوره الحجرات
-----------
( 1 ) البقرة آيه 29 .
[ 66 ]
و آيه 3 از سوره الذاريات و آيه 3 از سوره الحديد و آيه 7 از سوره المجادله و آيه 11 از سوره التغابن و آيه 32 از سوره النساء و آيه 40 و 54 از سوره الاحزاب و آيه 26 از سوره الفتح و آيه 80 از سوره الانعام و آيه 98 از سوره طه و آيه 7 از سوره غافر .
گروه سوم آياتى است كه علم خداوندى را بگذشته و حال و آينده با بيانات مختلف متذكر مىشود مانند : يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ 1 ( خداوند مىداند موقعيت فعلى و آينده [ يا گذشته ] آنانرا ) . و آيه 19 از سوره محمد ( ص ) و آيه 9 از سوره العاديات و آيه 34 از سوره لقمان .
آن كدامين مغالطه و سفسطه بازيست كه در برابر اين آيات صريح بتواند علم خداوندى را محدود به نوع يا انواعى از واقعيات نمايد در حاليكه سفسطه كننده قرآن را كتاب آسمانى خود هم بداند ؟ جاى شگفتى است كه بعضى از فلاسفه مسلمين متوجه نشدهاند كه گذشته و حال و آينده ، سه نقطه از كشش زمانند كه براى ما طبيعت نشينان مطرحند نه بر ذات اقدس ربوبى
لامكانى كه در او نور خداست
ماضى و مستقبل و حالش كجاست
هست هشيارى زياد ما مضى
ما مضى و مستقبلت پرده خدا
آتش اندر زن بهر دو تا به كى
پرگره باشى ازين هر دو چو نى