از خواص و نتايج گناهان و فتنهها و شرور زندگانى اين دنيا فقط در خود همين دنيا ميتوان در امان بود
مقصود امير المؤمنين عليه السلام از اين جمله بيان يك قانون بسيار با اهميتى است كه متأسفانه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد . اين قانون چنين است كه براى پيشگيرى از عذاب و مجازات گناهان و نتايج ناگوار فتنهها و شرور جارى در اين زندگانى دنيوى ، هيچ راهى جز تحصيل آگاهى به مصالح و مفاسد زندگى و اجتناب از گمراهى و انحراف و تمايل به خيرات كه در همين دنيا بايد انجام بگيرد ، وجود ندارد . بعبارت سادهتر : درمان دردهاى تباه كننده اين زندگى دنيوى را در همين دنيا بايد پيدا كرد ، زيرا آن خداونديكه طبيعت و انسان را چنان آفريده است كه در جريان پيوسته بيكديگر ميتوانند براى انسان
[ 275 ]
منشأ انحراف و ارتكاب گناه و غوطه خوردن در فتنهها و شرور بوده باشند ،
همچنين در مختصات انسان و طبيعت حقايقى را قرار داده است كه ميتوانند در حال ارتباط با يكديگر براى انسان درمان و عوامل اجتناب از انحرافات و نتايج ناشايست فتنهها را نشان بدهند . اگر درباره تكاليف و وظايف الهى كه بوسيله پيامبران عظام و وجدان و عقول سليم براى بشريت عرضه شدهاند ،
درست دقت كنيم ، خواهيم فهميد كه همه آن تكاليف و وظايف نقش عوامل سالم ماندن از انحرافات و نجات پيدا كردن از آشوبها و اضطرابات و نيكو بر آمدن از عهده آزمايشات در اين زندگانى دنيوى را دارند . از همين جا است كه ميتوان گفت : تكاليف شرعى و وظايف وجدانى و عقلانى بطور عموم الطافى از خداوند است كه در اين دنياى بلاخيز و پر از آزمايش و اغوا كننده انسان به پيروى از هوى و هوسها ، نصيب بشريت گشته است . اين الطاف و عنايات خداوندى است كه براى هيچ انسانى جايز نيست كه عذر و بهانه آورده و بگويد : من انسان كه درونم پر از غرايز حيوانى است در اين دنيا كه طبيعتا جايگاه تزاحم و تنازع و اضطراب است ، چگونه ميتوانم در صراط مستقيم قدم بردارم و از انحراف و فتنهها كه در طبيعت اين دنيا است در امان باشم ؟ اين عذر و بهانه را كه ممكن است گاهگاهى در ذهن آدمى خطور كند ، براى تسليت به خويشتن و تقويت آن خيالات ، بزبان بياورد و حتى در صورت شعر و نثر بر روى كاغذ هم بياورد و با هنر نويسندگى آن خيالات را بيارايد ، ولى اگر بخواهد همين اوهام و عذر و بهانهها و خيالات را وارد منطقه وجدان نمايد ، با مقاومت بسيار شديدى از طرف وجدان روبرو ميگردد كه يا منجر به كلافه و سرگيجه شدن انسان ميانجامد و يا به شكست قطعى آن سپاه خيالات و اوهام و عذر و بهانهها . بياد داشته باشيد كه براى اجتناب از انحرافات عمدى و بركنار شدن از سوء رفتار در فتنهها و آزمايشات ، آنقدر راه قابل پيمودن در پيش پاى ما گسترده است كه عذر و بهانه تراشى ما با توانائى پيمودن آن راه ، درست مانند
[ 276 ]
عذر و بهانه تراشيدن در برابر احساس ضرورت انسان شدن ميباشد .