4 اصل حركت به سوى مقصد نهائى . آن حقيقتى كه از روى قصد شروع شده است
در بىمقصدى و بىهدفى ختم نميشود ، وقتى كه با نظر به اصول سه گانه گذشته اثبات شد كه جهان بيهوده و بيهدف و عبث و بازى نيست ثابت ميشود كه حركت و گرديدنها يك مقصد نهائى را در پيش روى دارد .
نيك بنگر ما نشسته ميرويم
مى نبينى قاصد جاى نويم
پس مسافر آن بود اى ره پرست
كه مسير و روش در مستقبل است
مولوى اين مقصد نميتواند پائينتر و پستتر از نقاطى باشد كه حركت و گرديدن از آنها عبور ميكند و همچنين نميتواند مساوى همان نقاطى باشد كه از آنها عبور كرده است .
[ 314 ]
هيچ ميوه پخته با كوره نشد
هيچ انگورى دگر غوره نشد
با بيان ديگر هم ميتوان گفت : هر موقعيتى خاص كه از گرديدنها سپرى شده است با نظر به بعد وسيلهاى بودن آن ، قربانى موقعيت عالىتر گشته و بازگشت به سوى آن امكانناپذير است و بنابر اين
تازه ميگير و كهن را ميسپار
كه هر امسالت فزون است از سه پار
اگر هم فرض كنيم گرديدنها به سوى كمال نيست ، باز نميتوانيم چنين تصور كنيم كه آن موقعيتى از زندگى يا هر گونه روابط موجودات با يكديگر كه بعنوان حلقهاى در زنجير هستى كشيده ميشود ، بازگشتى به همان موقعيت كه از آن گذشته است داشته باشد . اين اصل در فلسفه الهيات با اين جمله ادا ميشود كه لا تكرار فى التّجلىّ وجود در تجلى خود تكرار ندارد و در قلمرو فلسفههاى جديد و علوم با اين جمله تعبير ميشود كه « من به يك رودخانه دوبار وارد نشدم » كه از هراكليد به يادگار مانده است .
ميرود بىبانگ و بىتكرارها
تحتها الأنهار تا گلزارها
نتيجهاى كه از اين اصل ميگيريم اينست كه آغاز هستى كه با آگاهى و مشيت الهى بوجود آمده است ، پايان آن نيز با آگاهى و مشيت الهى تقدير شده است ، پس پايان اين همه حركتها و گرديدنها پيشگاه خداونديست .