فهرست مطالب
ترجمه بقيه خطبه شانزدهم 3
جملاتى ديگر از خطبه شانزدهم كه در آنها مردم را به سه گروه تقسيم مىكند 5
تفسير عمومى خطبه شانزدهم 7
شغل من الجنة و النار امامه 8
بهشت و دوزخ 8
ساع سريع نجا و طالب بطىء رجا و مقصر فى النار هوى 13
اگر جهان اين است كه ما مىبينيم و اگر انسان همين است كه با موجوديتش آشنائى داريم ، هيچ راهى براى به ثمر رسانيدن شخصيت آدمى جز كوشش و تكاپو وجود ندارد 13
دو ارزش فلسفى كار و كوشش در زندگى و بحثى در معناى شانس و بخت و اتفاق 13
يكم كار و كوشش ، توضيحات ارزش يكم 18 13
ارزش دوم ( موضوعى ) 19 18
هيچ كس كارى را بدون توقع نتيجه انجام نمىدهد 19
كار و كوشش از ديدگاه قرآن 20
آيات گروه يكم 20
آيات گروه دوم 22
عمل بدون معرفت و ايمان همان مقدار بىنتيجه است كه معرفت و ايمان بدون عمل 23
آيات گروه سوم 25
هيچ عاملى براى رشد انسانى نيرومندتر از آن نيست كه بداند همه حركات او تحت نظارت خداوندى است و هر كارى كه مىكند و سخنى كه مىگويد و انديشهاى كه در ذهنش به جريان مىافتد ، ثبت و ضبط گشته سرنوشت آينده ابدى او را تشكيل مىدهند 26
آيات گروه چهارم و پنجم 28 27
[ 316 ]
عمل عامل افزايش معرفت 29
آيات گروه ششم 30
عامل محبت اصيل انسانها به يكديگر ، ايمان و عمل صالح است 31
چهار عنصر اساسى محبت ( يكم دوم سوم چهارم ) 34 33
انسان ، محبوب اصيل ما است 39
توضيح انواع قدرت يكم دوم 42 41
خلاصه بحث 43
آيات گروه هفتم گروه هشتم 44 43
توضيح آيات 45
تجسم كار و كوشش و فعاليتهاى درونى در ابديت 46
آيات گروه نهم 46
آيا اين همه آيات قرآنى براى اثبات اصالت كار در حيات بشرى كفايت نمىكند ؟ 47
ارزش انسانى كار در مكتب اسلام 48
ذكر يك روايت و توضيح آن 51 50
روايات مربوط به كار و ارزش آن 55 52
متفكر بزرگ اسلامى عبد الرحمن بن خلدون در پرتو منابع اسلامى براى اولين بار در تاريخ علوم اقتصادى و اجتماعى ارزش كار را از ديدگاه علمى مطرح مىكند 55
تحقيقات ابن خلدون درباره كار و ارزش آن 60 56
توضيحاتى مربوط به نظريات ابن خلدون درباره كار و ارزش آن 60
الف معاش ب ثروت 61
ملاك ضرورت و تجمل حيات معقول است 62
تعريف حيات طبيعى و حيات معقول 63 62
مقدمهاى براى حل معماى اصالت فرد يا اجتماع يا هر دو 67
رزق و اندوختهها 68
ثروت اندوخته از ديدگاه اسلام و آيات مربوط به آن 70
يكم كنز 70
دوم معشيت و هر پديده مفيد به حيات انسانها نبايد در اختيار احمقان خودكامه قرار بگيرد 72
سوم احتكار 73
چهارم ممنوعيت جريان غير منطقى در اموال 74
[ 317 ]
پنجم اسراف در اموال و مواد مفيد زندگى 75
اسراف عامل اخلالگر همه شئون اقتصادى و اجتماعى 76
اسراف پديدهاى است كه در دو شكل مىتواند جامعه را به تباهى بكشاند 77
شكل يكم و دوم و توضيحات آن 80 77
بحثى در ادعاى آنان كه مىگويند : اسلام در تنظيم شئون اقتصادى به نصيحت اخلاقى قناعت كرده 80
توضيح اصول نهگانه 81
اختلاف مردم در بهرهبردارى از رزق 82
منشاء اختلاف انسانها در بهرهبردارى از رزق 86 84
مسأله سوم ارزش همه موضوعات مفيد و كالاها و اندوختهها ، يا ارزش اكثر آنها معلول كار آدمى است 86
ماهيت كار انسانى 88
مقدمهاى بر مقياس تعيين ارزش كارها 89
توضيح نظامات كار در گذشته 92
تعيين مقياس كار و ارزش و بهاى آن 93
واحد مقياس رياضى واحد مقياس عينى 94 93
تقسيم مباحث كار و ارزش آن به منطقههاى سهگانه : 95
يكم اقتصادى محض دوم اقتصادى اجتماعى 97 96
سوم اقتصادى انسانى 100
موضوع يكم انواع و ابعاد كار انسانى 103
1 كارهاى فكرى و فعاليتهاى مثبت روانى 103
2 كارهاى فكرى مقدمه بر كار عينى 103
3 كار فكرى براى ادامه جريان طبيعى موضوع 104
4 كار فكرى در راه سازندگى انسانها براى حيات فردى و اجتماعى مطلوب 104
5 كار فكرى هنرى 105
6 فعاليت فكرى سياسى 106
7 كار فكرى اكتشافى 107
حيات معقول چه معنى دارد ؟ 109
اصل يكم آگاهى از حيات خويشتن 111
اصل دوم و سوم 112
[ 318 ]
اصل چهارم و پنجم 115
اصل ششم 116
كارهاى عضلانى 118
موضوعات يكم تا چهارم 119
ابعاد كار عضلانى 120
مقدمهاى براى توضيح علمى كار در جريان حيات و پديدههاى آن 122
نظرى بر مسير حيات در دوران معاصر 124
بررسى نظريه آلوين تافلر 127
دورانهاى چهارگانه زندگى و استهلاك حيات و انرژىهاى آن در كار فكرى عضلانى 128
مشتركات و مختصات دورههاى چهارگانه 129
مباحث مربوط به دوره سوم 132
مباحث مربوط به دوره يكم و دوم 133
تعريف ارزش و بها 135
نوع يكم تا چهارم 137 136
توضيحى درباره چهار نوع ارزش 142 137
اليمين و الشمال مضلة و الطريق الوسطى هى الجادة عليها باقى الكتاب و آثار النبوة و اليها مصير العاقبة 143
ايدهئولوژى اسلامى طبيعت واقعى انسان را در مسير جاده وسط رو به تكامل به حركت درميآورد 143
موضوع يكم شناخت انسان 143
آيا طبيعت انسانى شر است يا خير يا داراى هيچ يك از آن دو خصوصيت نيست ؟ 145
عقايد اسلامى حد وسط است 148
احكام و تكاليف اسلامى حد وسط است 151
هلك من ادعى و خاب من افترى 153
آنچه را كه نداريم ادعا نكنيم و اگر از ياس و سقوط گريزانيم افترا نزنيم 153
و قد خاب من افترى 156
من ابدى صفحته للحق هلك 157
ستيزه با حق و حقيقت ، ستيزه با خويشتن است 157
و كفى بالمرء جهلا الا يعرف قدره 159
خودشناسى و ارزيابى خويشتن 159
[ 319 ]
احساس استقلال مطلق در ارزيابى خويشتن 162
لا يهلك على التقوى سنخ اصل و لا يظمأ عليها زرع قوم 163
فاستتروا فى بيوتكم 164
هنگاميكه داد و فرياد به ضرر جامعه تمام مىشود ، سكوت بهترين حركتها است 164
و اصلحو ذات بينكم 167
اصلاح ميان انسانها از بزرگترين عبادتها است 167
و التوبة من ورائكم 169
در فكر بازگشت بخويشتن براى نوسازى خود باشيد 169
بحثى در توبه 173 170
و لا يحمد حامد الاربه و لا يلم لائم الا نفسه 173
چون همه خيرات از خداست و هيچ شر و فسادى به خدا مستند نيست ، پس حمد مر خدا راست و چون شر و فساد اختيارى به خود انسانها مستند است پس ملامت مر نفس آدمى را است 173
بحثى در شر و فساد 175
متن خطبه هفدهم 177
ترجمه خطبه هفدهم 180
تفسير عمومى خطبه هفدهم 183
ان ابغض الخلايق الى اللَّه رجلان : رجل وكله اللَّه الى نفسه 184
اوصاف متصديان ناشايسته به حمايت از جان و مال مردم 184
1 بدور خود مىپيچند 184
فهو جائر عن قصد السبيل 188
2 خودمحور خودرو اعتدال را نمىشناسد و اگر هم بشناسد در آن مسير حركت نمىكند 188
مشعوف بكلام بدعة و دعاء ضلالة 189
3 خودمحوران از بدعتگذارى يعنى گريختن از اصل و پيداكردن اشخاص مستعد براى گمراهى شادمان مىشوند 189
عوامل بدعت در دين 192 190
حمال خطايا غيره رهن بخطيئته 192
4 خودمحوران هم مجرمند و هم عامل جرم ديگران 192
تحليلى در ابعاد شخصيتها و جامعه و تاريخ كه از شخصيتها متأثر مىشوند 195
[ 320 ]
نوع اول ابعاد متنوع شخصيت 195
نوع دوم ابعاد جامعهاى كه شخصيتها در آن بروز مىكنند و مطرح مىگردند 197
نوع سوم ابعاد تاريخ كه شخصيت در آنها منعكس مىشود 197
توضيح مباحث ابعاد بالا 200 198
و رجل قمش جهلا 200
اوصاف متصديان نادان كه حمايت از شخصيت و جان و مال مردم را بر عهده مىگيرند 201
موضع فى جهال الامة 201
1 نمايشگر علم در ميان نادانها 201
عاد فى اغباش الفتنة 203
2 اين نادانان ضد روشنائىها هستند 203
عم بما فى عقد الهدنة 205
3 براى اين نادانان خودپرست برقرارى صلح و صفا در ميان مردم دوزخى است سوزان كه زبانههايش همه سطوح موجوديت آنان را فرا مىگيرد 205
قد سماه اشباه الناس عالما و ليس به 206
4 انساننماها همواره در استخدام نادانان خودمحورند ، كه نادانى آنانرا دانائى بدانند و دانائى جلوه بدهند 206
فهو فتنة لمن افتتن به 208
4 خودمحوران وسيلهاى براى برانگيختهشدن فتنهها 208
ضال عن هدى من كان قبله مضل لمن اقتدى به فى حياته و بعد وفاته 209
5 تباهسازى خودمحوران كه در دوران زندگى پيشتازان گمراهىها هستند پس از مرگ با سايههائى كه از خود در مغزها و دلهاى پيروان سادهلوح ايجاد كردهاند ادامه مىيابد 209
بكر فاستكثر من جمع ما قل منه خير مما كثر 210
5 نادانان خودپرست به اندوختن چيزهائى عشق مىورزند كه اندكش بهتر از بسيارش است 210
حتى اذا ارتوى من ماء آجن و اكتثر من غير طائل جلس بين الناس قاضيا ضامنا لتخليص ما التبس على غيره 212
6 نادان خودپرست موقتا شكمش را از گنديدهها پر كرده ، به قضاوت مىنشيند 212
فان نزلت به احدى المبهمات هيالها حشوارثا من رايه ثم قطع به 213
7 حل مشكلات به وسيله پندارهاى بيهوده و فرسوده 213
[ 321 ]
فهو من لبس الشبهات فى مثل نسج العنكبوت لا يدرى اصاب ام اخطأ فان اصاب خاف ان يكون قد اخطأ و ان اخطأ رجا ان يكون قد اصاب 216
8 فهم و درك نادان شبيه به قضاوت مگس ناتوانى است كه در تارهاى عنكبوت مشكلات گرفتار مىگردد 216
جاهل خباط جهالات عاش ركاب عشوات لم يعض على العلم بضرس قاطع 218
9 با قيافهاى عالمانه غرق در جهالتها 218
يذرو الروايات ذرو الريح الهشيم 222
9 رواياتى كه يكى از منابع احكام است در برابر پندارهاى بىمحاسبه او چنان بىارزش و مورد بىاعتنائى است كه گياه خشكيده در برابر بادهاى طوفانى 222
لا مليئى و اللَّه باصدار ما ورد عليه 225
10 اين نادان در مسائلى فرو ميرود كه توانائى بيرونآمدن از آنها را ندارد 225
و لا اهل لما قرظ به 225
11 اين قاضى ما سرى مثل سر شير دارد ابروهائى مانند كمان سام نريمان چشمانى مانند كاسه شراب 225
لا يحسب العلم فى شيئى مما انكره و لا يرى ان من وراء ما بلغ مذهبا لغيره 228
12 درباره چيزى كه از روى نادانى انكارش كرده است نه دانشى ديگر سراغ دارد و نه نظرى از ديگر صاحبنظران 228
و ان اظلم عليه امراكتتم به لما يعلم من جهل نفسه 229
13 نادانى بشرى موقعى به تباهكنندهترين مرحله ميرسد كه انسان نادان آنرا بپوشاند 230
تصرخ من جور قضائه الدماء و تعج منه المواريث 231
14 نتايج بيدادگرى قضات نادان ريختهشدن خونهائى است بناحق ، ربودهشدن ارثهائى است بناحق ، اهانت و جريحهدارشدن شخصيتهايى است بناحق ، ساقط شدن ارزش كارها است بناحق 231
الى اللَّه اشكو من معشر يعيشون جهالا و يموتون ضلالا 233
15 زندگى در جهالت مرگ در ضلالت را به دنبال دارد 233
ليس فيهم سلعة ابور من الكتاب اذا تلى حق تلاوته و لا سلعة انفق بيعا و لا اغلى ثمنا من الكتاب اذا حرف عن مواضعه 234
16 قرآن بسيار باارزش است بشرط آنكه آياتش موافق دانستههاى محدود و خواستههاى خود طبيعى آن نابخردان بوده باشد 234
و لا عندهم انكر من المعروف و لا اعرف من المنكر 235
[ 322 ]
17 براى خودپرستان خودمحور ملاك خوبى هر چيز مطابقت كيفيت و كميت آن چيز با هدفگيريهاى آنان است و ملاك بديها عدم موافقت هر چيز با هدفگيرى آنان مىباشد 235
تعريف خوب و بد 237
متن خطبه هجدهم 240
ترجمه خطبه هجدهم 242
تفسير عمومى خطبه هجدهم 246
ترد على احدهم القضية فى حكم من الاحكام فيحكم فيها برايه تم ترد تلك القضية بعينها على غيره فيحكم فيها بخلاف قوله 246
علت اختلاف در قضاوتها و فتواها 246
1 اختلاف در مقدار و چگونگى اطلاع قضات و مجتهدان از مآخذ 246
2 اختلاف در چگونگى برداشت از مآخذ 247
3 تشخيص موضوعى كه براى قاضى و مجتهد براى حكم و فتوا مطرح شده است 247
توضيح استناد قوانين اسلامى به منابع چهارگانه بحثى درباره : 249
1 قياس 249
2 استحسان 250
3 تنقيح مناط قطعى 250
4 قياس اولويت 250
ثم يجتمع القضاة بذالك عند الامام الذى استقضاهم فيصوب آرائهم جميعا 251
رهبر چگونه مىتواند آراء مختلف قضات را تصويب نمايد 251
و الههم واحد و نبيهم واحد و كتابهم واحد 252
مشيت بالغه خداوندى يكى و آورنده قانون يكى و منبع قانون نيز يكى است 252
اختلاف سازنده و اختلاف ويرانگر 252
افامرهم اللّه سبحانه بالاختلاف فاطاعوه ، ام نهاهم عنه فعصوه 253
سرتاسر قرآن دستور به وحدت و تهديد درباره اختلاف است 253
ام انزل اللَّه سبحانه دينا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه 255
مگر ميخواهند با آن اراء ساخته و پرداخته خود نقص دين الهى را جبران كنند ؟
[ 255 ]
ام كانوا شركاء له فلهم ان يقولوا و عليه ان يرضى 257
اين قضات با خداوند شركت در قانونگذارى ندارند 258
[ 323 ]
ام انزل اللَّه سبحانه دينا تاما فقصر الرسول ( ص ) عن تبليغه و ادائه 258
هيچ انسانى مانند پيامبر اكرم عظمت و جدىبودن لزوم اداى امانت رسالت را درك نكرده است 259
و اللَّه سبحانه يقول ( ما فرطنا . . . ) و ذكر ( ان الكتاب يصدق . . . ) 260
افراط و تفريطى در قرآن نيست تا تعديلش كنند و بحثى مختصر در اعجاز قرآن 261
1 اشراف و سلطهاى كه خواننده آگاه در آيات قرآنى احساس مىكند 261
2 عدم تناقض در آيات قرآنى 264
3 نفوذ شگفتانگيز معانى آيات قرآنى در همه سطوح روان آدمى 265
4 عمق معانى قرآن 266
تحليل چند آيه قرآنى 269 267
5 استمرار جاودانى محتويات قرآن 269
جريان قرآن در فضاى تاريخ مانند جريان خورشيد و ماه است 269
متن خطبه نوزدهم 272
ترجمه خطبه نوزدهم 274
تفسير عمومى خطبه نوزدهم 278
ما يدريك ما على ممالى 278
آنجا كه پستترين فردى به تكامليافتهترين انسان تكليف معين مىكند 278
عليك لعنة اللَّه و لعنة اللاعنين 280
تا كسى باختيار خود با عوامل رحمت خدا به مبارزه بر نخيزد مستحق لعنت خداوندى نمىگردد 280
جرمهائى كه مرتكبين آنها سزاوار لعنتاند :
1 كفر 280
2 پيمان شكنى 3 ايمان به طاغوت 4 نفاق 5 مخالفت با خدا و اذيت رسول 6 فساد در روى زمين و بريدن از خويشاوندان 282
7 كتمان حقيقت 8 اسناد ناتوانى بخدا 9 دروغگوئى
10 ستمكارى 11 انكار آيات خداوندى 283
12 كبر و نخوت 284
حائك بن حائك منافق بن كافر 284
دشنام نيست بيان واقعيت است 284
[ 324 ]
و اللَّه لقد اسرك الكفر مرة و الاسلام اخرى فما فداك من واحدة منهما مالك و لا حسبك 287
عمومىترين مختص بىشخصيتى اين است كه بر همه اصول و معتقدات طغيان مىكند 287
داستان اسارت اشعث در جاهليت و اسلام 290
متن خطبه بيستم 294
ترجمه خطبه بيستم 296
تفسير عمومى خطبه بيستم 298
فانكم لو قد عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجزعتم و وهلتم 298
در برابر جهان اسرارآميز پس از مرگ با پندارهاى بىاساس خود را تسليت ندهيم 298
و لكن محجوب عنكم ما قد عاينوا و قريب ما يطرح الحجاب 302
ديرى نمىگذرد كه پرده از جلو ديدگان شما بركنار مىشود 302
و لقد بصرتم ان ابصرتم و اسمعتم ان سمعتم و هديتم ان اهتديتم 304
ببينيد و بشنويد و راه رشد و كمال را پيش گيريد 304
و بحق اقول لكم لقد جاهرتكم العبر و زجرتم بما فيه مزدجر 306
ميبايست تجارب روزگاران و قانون عليت ما را از حيات معقول برخوردار ميساخت ولى . . . 306
و ما يبلغ عن اللَّه بعد رسل السماء الا البشر 307
تبليغ رسالت الهى تنها شايسته پيامبران است 307
مسائلى كه روانشناسى بايد براى ما روشن كند 1 تا 5 308
مختصات رسولان الهى يكم جزئى دوم كلى 310
توضيح رسالت كلى 1 تا 6 312 310
[ 325 ]