هنگاميكه داد و فرياد به ضرر جامعه تمام مىشود ، سكون بهترين حركتها است
هوىپرستان از انسان بىخبر كه عمرى را در شناختن نقاط ضعف انسانها سپرى كرده و همه اصول تخدير آنان را شناختهاند و به خوبى مىدانند كه چگونه مردم سادهلوح را وادار به داد و فرياد كنند و در موقعى مناسب هم
[ 165 ]
آنانرا به خواب ببرند ، در انتخاب كلمات و طرق توجيه افكار و تحريك ارادهها نقشههائى را ميتوانند بكشند كه اگر يك هزارم آن انرژيها و بودجههائى را كه در اين بازيگرىها صرف مىكنند ، در اصلاح حال مردم و آماده كردن آنان براى روبروشدن و پذيرش واقعيات ، به كار مىانداختند ، امروزه نه كتابهائى در پوچى زندگى نوشته مىشد و نه معمائى لا ينحل براى نفس كشيدن در كره خاكى وجود داشت .
داد و فريادهائى كه در جامعهاى به راه مىافتد ، داراى يك علت مشخص نيست و ما به عنوان نمونه مىتوانيم بعضى از علل اساسى آنرا متذكر شويم :
1 تباهشدن « حقوق حيات معقول » ، جمعى كه براى احقاق اين حقوق فرياد مىزنند ، نه تنها كار شايستهاى انجام مىدهند ، بلكه مىتوان گفت : لزوم اين فرياد چه به وسيله بيان و قلم و چه به وسيله اعتراضات گوناگون ، حتى با توسل به سكوت كه گاهى صدايش بلندتر از هرگونه فرياد است ، و چه به وسيله مقاومتهاى منفى به اندازه اهميت خود آن حيات ، داراى ضرورت و اهميت مىباشد .
2 فرياد براى دگرگونساختن مسير « حيات معقول » و لجنمالكردن هدفهاى عالى آن . البته افرادى كه ارزش و عظمت اين فرياد اعتراضآميز را درك مىكنند ، در هر جامعهاى بسيار اندكند ، زيرا تاكنون با همه آن تفكرات و گذشتها كه در توضيح و بيان ارزش حيات معقول بوسيله پيامبران و مصلحان انجام گرفته است ، اهميت آن حيات در مغزها و دلهاى مردم آنچنان اصالت و اهميتى پيدا نكرده است كه در حال به خطر افتادن آن ، داد و فريادهاى جدى و مؤثر با رسميت كامل به جريان بيفتد . به عنوان مثال هنوز اطلاعى از طنين فريادهائى نداريم كه براى ازبينبردن بيمارى كشنده خودخواهى كه بزرگترين مانع « حيات معقول » جامعه است ، به وجود آمده باشد .
براى مقابله با دروغگوئىها و فريبكاريها هنوز نه اعتصابى صورت گرفته و نه
[ 166 ]
داد و فرياد دستهجمعى شنيده شده است . همه اعتراضات و سروصداهاى مثبت كه تاكنون صورت گرفته ، منحصر به آب و نان و ديگر وسائل حيات معمولى طبيعى بوده است . در اينجا به ياد جمله آن متفكر انسانشناسى مىافتيم كه مىگويد : « اگر يكصدم آن اشكهائى كه براى شكمهاى گرسنه و بدنهاى برهنه ، ريخته شده است ، به ارواح گرسنه انسانيت و برهنه از اصول عالى انسانشدن ريخته مىشد ، نه شكم گرسنهاى پيدا مىشد و نه بدن برهنهاى و نه روحى كه در آتش جهل و خودخواهى زبانه بكشد . » به همين جهت است كه داد و فريادهائى كه به انگيزگى پاسدارى از انحراف حيات معقول انسانها ،
زده شده است ، در صفحات كتابهائى مانده است كه در گوشهاى از كتابخانهها در سكوت مرگبار به سر مىبرند . فريادهائى را كه در مقابل دو علت فوق كه مثبت مىباشند ، به راه مىافتند ، مىتوانيم با صراحت كامل منفى بناميم ،
از جمله اين نوع منفى :
3 اعتراضاتى است كه در اين جمله خلاصه مىشود : « كه مىخورند حريفان و من نظاره كنم ؟ » اين فريادزنندگان هرگونه نمودها و فعاليتهاى اجتماعى را كه با نيتهاى پاك و با تمام خلوص و در كمال عظمت از طرف رادمردان و انسانهاى بزرگ در جامعه به وجود مىآيد ، مانند آن شراب مست كننده تلقى مىكنند كه نمىتوانند زندگى خود را بدون آن تفسير نمايند . و منظورشان از حريفان ، امثال خودشان هستند كه صورت آنان را در آينه پيش روى خودشان مىبينند . چونان سرباز چنگيزى كه شيخ عطار نيشابورى را هم يك حيوانى مانند خود تلقى مىكند .
4 داد و فريادهائى است كه از روى ناآشنائى با واقعياتى كه دانايان با آنها روبرو هستند به راه مىافتند . همانند فريادهاى حضرت موسى ( ع ) كه در برابر كارهاى خضر ( ع ) بلند شده بود . اينگونه فريادها كه از روى ناآشنائى با واقعيات برآورده مىشوند ، دليلى بر پليدى و سوء نيت نيست ، مگر آنكه
[ 167 ]
راه تماس با واقعيات باز باشد و شخص يا گروه ناآشنا با واقعيت آن راه را مورد بىاعتنائى قرار بدهند .
5 فريادهاى مردم بىبال و پر كه بال و پر نيرومندان جامعهها مىشوند و بدون اينكه خود قدرت پرواز داشته باشند ، بال و پرى براى پرواز ديگران ميباشند . اين فريادها داراى ارزش ذاتى نيستند ، و ارزش آنها وابسته به هدفگيرىهاى اقويا است و بايد ديد آنان چه مىخواهند . پيامبر اسلام در برابر آن بتپرستان ضد انسانى كه فرياد مىزدند :
نَحنُ لَنَا العُزَّى وَ لا عُزَّى لَكُم
( اين مائيم كه بت عزى را داريم و شما عزى نداريد ) به مسلمانان دستور داد كه چنين فرياد بزنند :
اَللَّهُ مَولانا وَ لا مَولى لَكُم
( اللّه مولاى مطلق ماست و شما مولا نداريد ) هر دو فرياد فوق وابسته به شخصيتهاى پيشتاز مىباشند ، با اين تفاوت كه فرياد اولى با هدفگيرى ضد انسانى دستور دهنده به وجود آمده است . دومى با هدفگيرى انسانى تكاملى طنينانداز شده است . امير المؤمنين عليه السلام در جمله مورد تفسير از فريادهاى منفى جلوگيرى مىكند و مردم را از تباهشدن در راه خواستههاى ضد انسانى نيرومندان ، برحذر مىدارد . 45 و اصلحوا ذات بينكم ( و ميان خود صلح و صفا را برقرار نمائيد )