14 اين قاضى ما سرى مثل سر شير دارد ابروهائى مانند كمان سام نريمان ،
چشمانى مانند كاسه شراب
اين مختص را كه امير المؤمنين عليه السلام درباره قضات بيان فرموده است ، شامل همه مداحىها است كه در بزرگداشت مردم پست و نااهل صورت ميگيرد . پستتر از مدح مداحان ، قيافه پذيرش احمقانهايست كه نادانهاى خرمنسوخته در مقابل آن مداحىها به خود ميگيرند و تدريجا باور ميكنند كه داراى همان فضل و فضيلتند كه مداحان متملق و چاپلوس درباره آنان سر دادهاند . اين قاضى يا دانشمند يا فيلسوف ما در مقام والائى از فضل و فضيلت است كه تنها انسانهاى هشيار و روشنبينان علم و فلسفه و قضاوت آنرا درك مىكنند سپس مىبينند دلشان با اين ياوهگويىها خنك نشد ، و حق آن طفيلى خودپرست را بجاى نياوردند ، فرياد ميزنند [ اين بار نوبت به لجنمال
[ 227 ]
كردن بشريت مىرسد ] و چنين نظر ميدهند كه شخصيت ممدوح نظيرى در تاريخ بشريت ندارد تدريجا ممدوح اگر در مشرقزمين مورد ستايش قرار بگيرد ، تا حد جلوهگاه مشيت خداوندى بالا ميرود و اگر در غرب باشد بجائى مىرسد كه مورد حسادت خدا قرار ميگيرد اين مدحى بوده است كه ولتر درباره نيوتن گفته بود : « كه اى خداى نيوتن ، راستى به نيوتن حسادت نمىورزى ؟ » اگر چه نيوتن شخصيت بسيار بزرگى است ولى مدح مزبور براى او اگر واقعا ولتر گفته باشد ، ناشى از كوتهبينى ولتر درباره خدا مىباشد .
بهر حال بيمارى مداحى در همه شرق و غرب دنيا و در همه دورانها رواج كامل داشته است . فساد و تباهىهائى كه از مداحىهاى ناشى از نادانى و تملق نصيب بشريت گشته است ، خيلى فراوان است ما در اينجا نمونهاى از آنها را ميآوريم :
1 دروغگويى محض كه از مداحى در شخصيتها تجاوز كرده ، يك پديده رايج در ميان همه شئون بشرى گشته است .
2 از كار انداختن استعدادها و نيروها و فعاليت شخصيتهايى كه مورد مدح قرار ميگيرند ، زيرا اين شخصيتها هر چه باشند ، بالاخره افرادى از انسانها هستند كه تحت تأثير ارزيابيهائى واقع مىشوند كه درباره آنها صورت ميگيرد ، چه بسيار اندكند شخصيتهائى كه مدح مداحان و عيبجوئى عيب جويان دست و پاى آنان را نبندد و استعدادها و نيروهاى آنان را از كار نيندازد .
3 تحريف واقعيات و برهم خوردن ارزشها و اصولى كه شخصيتها بايد خود را با آنها تطبيق دهند ، نه اينكه ملاك و محور آنها قرار بگيرند .
4 پايمالشدن حقوق انسانها و جانشينگشتن باطلها بجاى آن حقوق .
5 تورم خود طبيعى شخصيتها كه مورد مدح قرار مىگيرند و آنرا باور مىكنند :
[ 228 ]
هر كه را مردم سجودى مىكنند
زهرها در جان او مىآكنند
31 ، 32 لا يحسب العلم في شيئى ممّا انكره و لا يرى انّ من وراء ما بلغ مذهبا لغيره ( او درباره آنچه كه انكار كرده است ، دانشى را كه برخلاف انكار او باشد سراغ ندارد و هيچ رأى و نظرى را براى ديگر صاحبنظران جز دركشده خود نمىبيند ) .