اين قضات با خداوند شركت در قانونگذارى ندارند
از آنجا كه همه احكام و تكاليف اسلامى تابع مصالح و مفاسدى واقعى هستند كه همه آنها را نميتوان با عقول معمولى درك كرد و از آنجا كه هيچ كس در هر مقامى هم كه باشد حق تسلط بر ديگرى ندارد ، خواه تسلط زور و قدرت و خواه تسلط قانونگذارى ، لذا وضع قانون در انحصار خداوندى است . معناى اينكه وضع قانون مخصوص بخدا است ، آن نيست كه سطحى نگران ميپندارند كه يك موجود بزرگ در گوشهاى از انحصار نشسته و احكام و تكاليفى را به مقتضاى خودخواهىهايش براى مردم وضع مىكند ، بلكه منظور اينست كه خداوند بىنياز مطلق كه حتى از سودرسانيدن به خودش بىنياز است ، همه عوامل سود و زيان و نقص و كمال انسانها را ميداند و بوسيله احكام و تكاليفى كه به مردم ابلاغ ميكند ، آنانرا از نقص و زيان ، به سود و كمال واقعى اعتلاء مىبخشد . اين احكام و تكاليف هدفى بنام لذت نميشناسد ، اگر چه از بهره بردارى منطقى از اين پديده هيچ چيز را ممنوع نمىسازد . آنچه كه هدف نهائى احكام و تكاليف در دين اسلام است ، به فعليت رسيدن و بارورشدن همه ابعاد و استعدادهاى مثبت انسانى است كه در فطرت او وجود دارند . و بدانجهت كه عقول و ادراكات آدميان از شناسائى همه آن ابعاد و استعدادها و همچنين طرق به فعليترسانيدن آنها ناتوان است ، لذا نميتوانند با فعاليتهاى محدود مغز خويش همه اسرار عميق آن ابعاد و استعدادها را درك نموده ، با وضع قوانين صالحه بشر را بكمال مورد انتظار رهنمون گردند . 14 ام انزل اللَّه دينا تامّا فقصّر الرّسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم عن تبليغه و ادائه ( يا خداوند دينى كامل فرستاده است ، ولى پيامبر اكرم ( ص ) در تبليغ و اداى
[ 259 ]
آن دين تقصير نموده است ؟ )