آنچه را كه نداريم ادعا نكنيم و اگر از يأس و سقوط گريزانيم افترا نزنيم
اين يك تخيل عاميانهايست كه ادعاى بىاساس را در آن داد و فريادهاى نامعقول كه با شيپور و كرناى براه مىافتد ، منحصر نمائيم ، اصلا چنين امواج راهى به گوش عقلا و خردمندان جوامع ندارد ، تا احتياجى به هشداردادن داشته باشيم كه هان اى عقلا و خردمندان ، از شنيدن ادعاهاى بىاساس بر حذر باشيد ، اگر چه صاحبان آنها داراى نامها و عنوانهاى پر طمطراق بوده باشند .
مدعيان آن ادعاها كه حيات فرد و اجتماع را از مسير خود منحرف نموده ،
انسانها را از حيات معقول محروم مىسازند ، بسيار ماهرتر از آنند كه شيپورى بر لبان خود گرفته ، فرياد برآورند كه اى مردم ، به وجودآوردن علم و هنر و
-----------
( 1 ) المائده آيه 6
-----------
( 2 ) الحج آيه 78
[ 154 ]
اخلاق و حقوق و اقتصاد و سياست و دين براى بوجودآوردن « حيات معقول » در اختيار من است و بس زيرا هر عاقلى مىداند كه صاحب چنين مدعائى بدون احتياج به معاينههاى روانپزشكى ، جوياى قفسهاى در تيمارستان ، يا لااقل خواهان تختخوابى در بيمارستانهاى روانى مىباشد .
اين مدعيان حتى ماهرتر از آنند كه گفتار و اقدام و كردار خود را به صورت ادعا ارائه بدهند ، تا مورد بازخواست درباره دليل و علت آن قرار بگيرند . آنان مىتوانند :
1 ادعاهاى خود را در شكل بيان واقعيات ابراز نمايند ( آرى مردم ،
چنين است راه سعادت ) 2 دست از لذائذ محدود و موقت برمىدارند ، تا به لذائذ نامحدود و پايدار برسند . ( مىبينيد كه من دست از ثروت برداشتهام ، من مقام را نمىخواهم ) .
3 هيچ كس نيست كه دل به انسانها بسوزاند ، دانشهاى بوجود آمده همه و همه به ضرر انسانها است . مكتبهاى جهانبينى دكانهائى است كه اربابان آن مكتبها براى خودفروشى بازكردهاند . ( من انسان را مىشناسم و هيچ يك از امتيازات فوق و تلاشهائى كه در راه بدست آوردن آنها صورت گرفته است ، داراى ارزش نمىباشند ) اين مدعيان نابكار مىخواهند خسارت حيات خود را كه معلول خود بزرگبينى و خودخواهى ويرانگر است ، با چسباندن امتيازاتى به پيشانى خود كه حتى عظمت آنها در خاطرشان خطور نمىكند ، جبران نمايند . اين ادعاهاى بىاساس آن ترانههاى مصنوعى است كه جويندگان گلستان واقعى حيات را به خود مشغول مىدارند و مردم را از وصول به واقعيات « حيات معقول » محروم مىنمايند . مردم را در تخيلاتى كه با بيان و شكل جالب بوجود آورده و تلقين مىنمايند ، غوطهور مىسازند . در نتيجه : اين مدعيان
[ 155 ]
نخست به هلاكساختن ديگران اقدام مىكنند و سپس به نابودكردن خويش مىپردازند . ضررى كه از ادعاهاى بىاساس بر تاريخ بشرى وارد آمده است ،
نه تنها كمتر از ضرر اسلحه بران كه آدميان را به خاك و خون كشيده است ،
نبوده ، بلكه مىتوان گفت ضرر ادعاهاى بىاساس آنگاه كه در تحريف حيات معقول جوامع تأثير نموده است ، بيشتر و عميقتر بوده ، زيرا چنگيزها و نرونها قفس كالبد مادى آدميان را شكسته و ارواح آنان را خارج از نوبت به پشت پرده طبيعت فرستادهاند ، در صورتيكه اين مدعيان نابكار ارواح انسانها را در همين خاكدان به لجن كشيده و بكلى آنها را نابود ساختهاند .
افتراء نزنيد هر ادعاى بىاساس كه از روى آگاهى به خلاف واقع بودن مدعا ، صورت مىگيرد افترائى است كه مدعى به خود و ديگران مىزند ، افتراء بخود مىزند ، زيرا خود مىداند كه داراى آن امتياز نيست كه به خويشتن مىبندد . افتراء به ديگران مىزند ، زيرا ديگران را فاقد آن امتياز يا داراى نقصى مىبيند كه جبران آنرا در اختيار خود تلقى مىنمايد . در بعضى از آيات قرآن مجيد افتراء را كه از يك جهت همان ادعاى بىاساس است بدترين ظلم معرفى نموده ، از آنجمله :
فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ 1 ( كيست ستمكارتر از كسى كه افتراى دروغين بر خدا بزند ، تا مردم را از روى جهل گمراه نمايد ) .
فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً اَوْ قالَ اُوحِىَ اِلَىَّ وَ لَمْ يُوحَ اِلَيْهِ شَيْئىٌ 2 ( كيست ستمكارتر از كسى كه افتراى دروغين به خدا بزند يا بگويد به من وحى شده است ، در صورتيكه چيزى به او وحى نشده است ) .
-----------
( 1 ) الانعام آيه 144
-----------
( 2 ) الانعام آيه 93
[ 156 ]
وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى 1 ( مأيوس و ساقط گشت كسى كه افترا زد ) .
وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً اَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جائَهُ 2 ( و كيست ستمكارتر از كسى كه افتراى دروغين به خدا بزند ، يا حقيقت را پس از آنكه روى باو آورد ، تكذيب نمايد ) .
توضيح : 1 در آيه اول اين مضمون وجود دارد كه « افترازننده مردم را از روى جهل گمراه مىكند » ممكن است مقصود از اين مضمون استفاده افترا زننده از جهل مردم بوده باشد ، يعنى خود شخص مفترى ، خلاف واقعبودن افترائى را كه مىزند ، مىداند ، ولى مردم از دغلبازى او آگاه نيستند . و ممكن است مقصود نادانى شخص مفترى باشد ، باين معنى كه نتيجه فاسد افتراء را كه از روى جهل است ، نداند .
2 در بحث گذشته گفتيم كه ضرر ادعاهاى بىاساس در آنهنگام كه موجب منحرف ساختن انسانها از حيات معقول بوده باشد ، بيشتر از ضرر كشتارهائى است كه موجب شكستن قفسه كالبد آدميان و پرواز خارج از نوبت ارواح آنان مىگردد ، زيرا منحرفساختن انسان از حيات معقول مساوى نابودكردن روح او است .
واقعيت اين مقايسه را به اضافه اينكه دليل عقلى مزبور اثبات مىكند ،
آيات فوق نيز تأييد مىنمايند ، زيرا هم در آيات فوق و هم در آياتى ديگر كه درباره قبح افتراء و ادعاى بىاساس در قرآن آمده است ، شخص مفترى ظالمترين ظلمكنندگان معرفى شده است .
3 در مجموع آياتى كه درباره افترا آمده است ، در حدود 20 آيه ادعاى خلاف واقع را افترازدن به خدا تعبير نموده است . توضيح اين مطلب چنين
-----------
( 1 ) طه آيه 61
-----------
( 2 ) العنكبوت آيه 68
[ 157 ]
است كه واقعيتهاى جهان هستى چه در قلمرو طبيعت و چه در قلمرو انسانها و چه در جهان پشت پرده طبيعت ، همه و همه جلوهگاه مشيت خداوندى است كه مطابق قوانين مقرره تحقق پيدا كردهاند ، مثلا گيرندگى وحى ، مخصوص پيامبران است . اين واقعيتى است كه با مشيت الهى به جريان ميفتد . بنابراين كسانى كه ادعاى رسيدن به واقعيات به وسيله وحى مينمايند ، افتراء به خدا مىزنند . كسى كه ادعاى علم درباره موضوعى مىنمايد در صورتيكه جاهل به آن است ، در حقيقت آن موضوع را از واقعيت اصلى كه در مشيت الهى دارا مىباشد ، منحرف مىسازد . 40 مَن اَبدى صَفحَتَهُ لِلحَقِّ هَلَكَ ( كسى كه در برابر حق عرض اندام نمايد ، هلاكت او قطعى است ) .