7 نادانان خودپرست به اندوختن چيزهائى عشق ميورزند كه اندكش بهتر از بسيارش است
آن جاهل خودپرست كه در اين دنيا آرمانى ندارد جز تورم خود طبيعى و پردهپوشى به نادانىها و در عين كلاغبودن عشق به نمايش طاووسى ، به اندوختن و افزايش امورى دل مىبندد كه جز وبال بر گردن حيات چيز ديگرى
[ 211 ]
نيست . اين حس افزودن را كه از كمالجوئى و صعود به قلههاى اعتلا سرچشمه ميگيرد ، در افزايش اشيائى اشباع مىكند كه خود موانع بزرگى در مسير كمال ميباشند . اين شريفترين حس سازنده را كه در هر لحظهاى از منبع فيض الهى به دلهاى آدميان سرازير ميگردد ، در اندوختن محصول كار و كوشش ديگران تباه ميسازد .
پيمانهايست اين جان پيمانه اين چه داند
از عرش ميستاند بر فرش ميفشاند
مولوى شناخت اين نادانان خودمحور ، از زندگى ، جز اندوختن مال و افزايش توجه مردم و تورم مقام ، چيزى را نميشناسند . اين اندوختن و افزودنها بهترين دليل آن است كه اين نادانان ، به تجسم خود در اندوختهشدهها و افزوده شدههاى عينى عشق و علاقه ميورزند . مثلا وقتى كه نادان خودمحور ساختمانى را كه نه به عنوان مسكن ، بلكه به عنوان اندوخته مورد علاقه قرار ميدهد ، در حقيقت ،
ساختمان را تجسمى از خويشتن تلقى ميكند يك مجسمه سنگى را كه اضافه بر وسائل زندگى مياندوزد ، تجسمى از خويشتن را در آن مشاهده ميكند .
بدين ترتيب شخص نادان يك انسان داراى حيات و عقل و وجدان نيست ، بلكه نادان موجوديست كه در اندوختههايش مجسم ميشود . مثلا نادان ساختمان است ، اسكناس است ، مجسمه است ، زمين است ، گلوبند و قماش است ، ماشين است . پلههاى مرمرين است . . . امر و نهى است ، احترام و توجه مردم است در نتيجه : حيات معقول نادان قربانى وسايل حيات حيوانى او است كه تحت حاكميت خود طبيعىاش مستهلك ميگردد . هيچ پديده برونى هر اندازه هم كه داراى عظمت باشد ، شايستگى تجسم نيروها و استعدادهاى درونى آدمى را ندارد ، اگر چه ناچيزترين آنها بوده باشد .
پول وسيله تبادل كارها و كالاها است كه خود آنها نيز حقيقتى چيزى
[ 212 ]
جز وسيله حيات نيستند . مقام وسيلهاى براى مديريت انسانهائى است كه براى ادامه حيات فردى و اجتماعى در سيستمى قرار ميگيرند و به فعاليت مىپردازند .
شهرت اجتماعى و توجه مردم اگر از روى استحقاق بوده باشد ، در حقيقت تقاضائى است كه مردم از شخصيت مشهور درباره برآوردن احتياجات مادى و معنوى خود دارند .
بنابراين ، همه پديدههاى مزبور كه نادانها خود را در آن مجسم ميكنند ،
وسايلى هستند كه بايد بمقدارى ضرورى و تنها براى هدف مورد توجه و علاقه قرار بگيرند . اين يكى از مختصات « وسايل » است كه تكثير و اندوختن آنها خلاف منطق خود وسايل است . 18 ، 19 حتّى اذا ارتوى من ماء آجن و اكثر من غير طائل جلس بين النّاس قاضيا ضامنا لتلخيص ما التبس على غيره ( همينكه نادان از گنديدهها سيراب گشت و بيهودهها را رويهم انباشت ،
در ميان مردم به قضاوت مىنشيند و روشن ساختن حقايقى را برعهده ميگيرد كه بر ديگران مشتبه است . )