3 احتكار ممنوع است
فقهاء با نظر به منابع اصلى اسلامى كمترين ترديدى در ممنوعيت احتكار ندارند ، لذا احتياجى به نقل قول آنان وجود ندارد . آنچه كه مهم است اينست كه اين حكم اقتصادى اجتماعى به اصطلاح فقهى منصوص العله است ، يعنى علت حكم را ممنوعيت اخلالگرى بر معيشت مردم ذكر كرده است . بنابراين ،
بعضى از رواياتى كه احتكار مواد معينى را ممنوع اعلام مىكند ، مانند گندم ،
جو ، خرما ، روغن و مويز و زيتون نه به جهت انحصار ممنوعيت احتكار در آن مواد است ، بلكه براى بيان مصاديق مواد ضرورى آن دوران مىباشد .
پس با نظر به اينكه دليل ممنوعيت احتكار علت ضرورت و احتياجات معيشت مردم است ، به دليل عموميت علت ، ممنوعيت مزبور به همه مواد ضرورى از طعام و پوشاك و مسكن و دوا شامل مىگردد . اين علت با كمال صراحت در فرمان مالك اشتر چنين آمده است :
« انّ في كثير منهم ضيقا فاحشا و شحّا قبيحا و احتكارا للمنافع و تحكّما فى البياعات و ذلك باب مضرّة للعامّة و عيب على الولاة » 1 ( عده كثيرى از بازرگانان و صاحبان صنايع در معاملات سختگير و داراى بخل قبيح و سودجوئى و احتكار منافع عمومى و زورگوئى در مبادلات مىباشند و اين صفات وقيح به ضرر عموم جامعه تمام مىشود و عيب [ نابخشودنى ] براى زمامداران است ) .
در اين عبارات براى حفظ منافع عمومى جامعه دستور به جلوگيرى شديد از بازيگريهاى سوداگرانه و بالابردن ارزش مبادلهاى و احتكار و زورگوئى صادر فرموده است . پس علت حكم شامل ممنوعيت احتكار هرگونه منافع جامعه مىباشد . از يك نظر عالىتر درباره حيات مادى انسانها مىتوان گفت : دين اسلام اشتراك در معاش ضرورى را تا جائى مراعات
-----------
( 1 ) نهج البلاغه جلد 2 . كتاب فرمان مالك اشتر صفحه 438
[ 74 ]
كرده است كه حتى در موارد احتياجات اهم و مهم را منظور نموده جانب اهم را مىگيرد . مسلم است كه در اختيارداشتن غذائى كه چند ماه براى يك خانواده كفايت مىكند ، نه احتكار است و نه ثروت اندوخته و نه كنز ( اندوخته نقدى زياد ) . با اين حال در صورت ضرورتهاى زندگى اجتماعى همان غذاى چندماهه يك عائله شبيه به احتكارگشته و با احساس احتياج ضرورى حيات انسانها مورد بهرهبردارى قرار مىگيرد .
معتب مىگويد : امام صادق ( ع ) فرمود : قيمت غلات در مدينه گاهى بالا مىرود ، ما چه مقدار گندم داريم ؟ عرض كردم : ما به مقدار كفايت ماههاى زيادى غلات داريم ، فرمود : آنها را بيرون بياور و بفروش .
عرض كردم : غلات در مدينه پيدا نمىشود ، دستور داد ببر و بفروش و طعام ما را روزانه خريدارى كن و نيمى از طعام خانوادهام را از گندم آماده كن و نيمى ديگر را از جو ، زيرا خداوند مىداند كه من مىتوانم به خانواده خودم گندم بخورانم ، ولى مىخواهم خدا مرا بندهاى بداند كه حساب معيشت را دارم .
مهمترين نكتهاى كه در اين روايت است اينست كه امام ماده معيشت خانواده خود را كه حتى به مقدار يك سال نبوده است ، در اختيار اجتماع مىگذارد و علت آن را محاسبه در معيشت بيان مىدارد . اين علت به خوبى روشن مىسازد كه اجتماع از ديدگاه اسلام در مواد ضرورى معيشت ، مقدم بر اختصاصات فردى است .