اصلاح ميان انسانها از بزرگترين عبادتها است
معناى اين جمله كه در ميان خود صلح و صفا را برقرار نمائيد ، آن نيست كه بگذاريد جنگها برافروخته شود و عداوتها در سينهها بجوشد و بخروشد
[ 168 ]
و اسلحه بران دمار از روزگارتان در آورد ، سپس شما وارد ميدان خونبار گشته ، ما بين متخاصمين صلح و صفا را برقرار نمائيد . بلكه با نظر به مبانى حياتبخش اسلام ، اساسىترين وظيفه انسانها در مقابل يكديگر اينست كه بايد عوامل عداوت و كينهتوزى ريشهكن شود و نوبت به صلح بعد از جنگ نرسد ، همچنين جمله مزبور آن صلحهاى خيالى و سودجويانه را نمىگويد كه جنگ را در زير سطح ظاهرى خود مىپروراند ، مانند آتشى كه در زير خاكستر به وجود خود ادامه مىدهد . با اينكه هر دو پديده صلح و جنگ با نظر به علل اساسى دشمنىها و دوستىهاى بىاساس براى انسانهائى كه به جهت نداشتن رشد روحى ، براى هيچ يك از شئون حياتى خود اصل و قانونى را قبول ندارند ، خيالى بيش نمىباشند :
بر خيالى صلحشان و جنگشان
بر خيالى نامشان و ننگشان
گاهى صلحهاى بعد از جنگها براى اين عقبماندگان كاروان انسانيت مانند استراحتى است براى تجديد قوا در راه آمادهشدن به جنگ و فعاليت هاى كينهتوزانه مستمر .
بنابراين ملاحظات و با نظر به تشويق و تحريك اسلام به درك اتحاد معقول انسانها ، مقصود از صلح ، آشنا ساختن افراد و جوامع به اصل اتحاد و اشتراك در حيات معقول است كه در نتيجه پذيرش ايدهآلهاى عالى حيات تحقق مىپذيرد و ماداميكه درك اتحاد معقول براى انسانهاى جوامع ، روياى شبانه تلقى مىشود و ماداميكه دعوتكنندگان به لزوم درك مزبور اندرزگويانى تلقى مىشوند كه فوق واقعيات جارى در جوامع سخن مىگويند ، نه تنها بشر موفق به صلح واقعى و پايدار نخواهد گشت ، بلكه جنگاوران گنججو در موقع مناسب فلسفه بافانى را تربيت خواهند كرد كه قيافه ساختگى علم و فلسفه را بر خود گرفته ، جنگ را جزئى از طبيعت انسانى قلمداد خواهند كرد
[ 169 ]
46 و التّوبة من ورائكم ( توبه همواره در دنبال شما است )