6 تباهسازى خودمحوران كه در دوران زندگى ، پيشتازان گمراهىها هستند ،
پس از مرگ با سايههائى كه از خود در مغزها و دلهاى پيروان سادهلوح ايجاد كردهاند ، ادامه مييابد
على ( ع ) در جمله مورد تفسير دو مختص مهم را براى خودمحوران گوشزد ميكند :
يكى اينكه اين از انسان بيگانهها ، آن قدر به پرستش خود اشتغال ميورزند كه حتى به تجارب و عظمتهاى پيشتازان راستين كه نمايانگر حقايق ناب ميباشند ، اعتنائى نميكنند . گويى خود را موجودى مىدانند كه به طور ناگهانى همه واقعيات را در چمدانى در زير بغل از آسمان فرود آمده براى جوامع بشرى ارمغان آوردهاند . گوئى اصلا بشرى در اين تاريخ ممتد زندگى نكرده است ، يا اگر هم در تاريخ ممتدى كه گذشته است موجودى بنام بشر زندگى كرده است ، جاندارانى بيخبر از واقعيات بودهاند كه چندى كم و بيش در اين دنيا نفس كشيدهاند و رفتهاند ، انسان فقط اين خودمحور است كه درك واقعيات و عمل به آنها در انحصار اوست و اگر انسانهائى پس از او به وجود بيايند ، از هرگونه واقعيات كه برخوردار شوند ، در نتيجه واقع يابىهاى او خواهد بود
چشم باز و گوش باز و اين عما ؟
حيرتم از چشمبندى خدا
تباهساختن كوششها و واقعيابىهاى گذشتگان و بىاعتنائى به حقايق اصيل كه در گذرگاه تاريخ به وسيله رادمردان آگاه در دسترس انسانها قرار گرفتهاند ، يكى از مختصات گمراهكننده خودمحوران است .
[ 210 ]
دوم اين پيشتازان گمراهىها ، گاهى چنان در سطوح عميق روان پيروان سادهلوح خود نفوذ مىكنند كه ميتوانند از زير خاك تيره ، آن پيروان را توجيه نمايند . اين يكى از خاصيتهاى ضرربار آن پيشتازان است كه شخصيت خود را چنان مطلق و ابدى وانمود مىكنند ، با اينكه زندگى و خود خويشتن را از دست ميدهند و استخوانهايشان در زير خاك گور ميپوسد ،
دست از گريبان پيروان سادهلوح يا احمق خود بر نميدارند . اينان از احساس پاك مطلقگرايى مردم سادهلوح ، چنان بهرهبردارى ميكنند كه خود را تا مقام خداگونهاى كه نمىميرد ، بالا ميبرند و عقل و انديشه و وجدان مردم را براى هميشه تسخير ميكنند . اين نكته را هم در نظر بگيريم كه سايه دروغين اين تبهكاران از طرف دو عامل مهم تقويت ميشوند و زندگى واقعنما بآنها مىبخشند :
عامل يكم گذشت زمان از زندگى هر شخصيتى كه در حال حياتش توانسته است مغزها يا دلهائى را كه قدرت تغذيه از واقعيات زنده را ندارند به خود مشغول بدارد .
عامل دوم محروميت اكثريت چشمگير مردم جوامع از درك واقعيات و داشتن شخصيتهاى سازنده و راستين . 17 بكّر فاستكثر من جمع ما قلّ منه خير ممّا كثر ( بامدادان كه از خواب برميخيزد ، كارى جز رويهم انباشتن چيزهائى كه اندكش بهتر از بسيارش است ، ندارد . )