اصل سوم
چهار مرحله اساسى زندگى كه انسانها از آن عبور مىكنند ،
عبارتند از :
1 مرحله كودكى .
2 مرحله تعليم و تربيت به معناى عمومى .
3 مرحله بازدهى به وسيله كارها و فعاليتهاى فكرى و عضلانى .
4 مرحله پيرى و ناتوانى از بازدهى .
انسان در همه مراحل چهارگانه مجبور به مصرف مواد و محصولات مربوط به معيشت مادى است ، ولى دوران بازدهى او معمولا بطور طبيعى مخصوص مرحله سوم است . انسانها در جوامع معمولى در مرحله يكم و دوم خود را طلبكار جامعه و اصول و مقررات آن تلقى نمىكنند ، زيرا در دو مرحله مزبور چيزى به جامعه ندادهاند . در مرحله چهارم هم كه زندگى قوس
[ 113 ]
نزولى را طى مىكند ، هرگز در صدد محاسبه دقيق بازدهى خود با جامعه كه در مرحله سوم انجام دادهاند ، برنمىآيند ، زيرا قواى جسمانى و روانى آنان رو به تحليل و سستى مىرود و از زندگى در مراحل گذشته جز شبحى دورنما در خاطرشان نمىماند و گمان مىكنند هر چه را كه در جامعه داده و گرفتهاند ،
مستند به قوانين جبرى روانى و محيطى و اجتماعى بوده است و بس و آنانكه اين جبر را قبول ندارند ، اگر احساس كنند كه در مقابل آنچه كه دادهاند ،
عوض رضايتبخش براى خويشتن يا جامعهاى كه براى آنان ايدهآل تلقى شود نگرفتهاند ، با يك رنج مستمرى ، بقيه عمر را براى مشغولساختن فكر خود با ميگسارى و تماشاى موزهخانهها و ساير وسائل سرگرمى سپرى مىكنند و جز آسايش نسبى چيزى را نمىخواهند . همه غوغاها و جنجالهاى مكتبى و حقوقى جوامع درباره مرحله سوم است كه مرحله بازدهى فكرى و عضلانى است . ما براى تفسير و توجيه مرحله سوم مىتوانيم يكى از چهار نوع مكتب يا سيستم را در نظر بگيريم :