8 نادان خودپرست موقتا شكمش را از گنديدهها پر كرده ، به قضاوت مىنشيند
شكم نادان خودخواه به طور موقت سير شده است . از چه ؟ از محصولات دسترنج مردم . اكنون بر مسند قضاوت جلوس فرموده است مسند قضاوت براى چيست ؟ براى تفكيك حق از باطل ، مسلم است كه تفكيك حق از باطل به شناسائى همه ابعاد آن دو نيازمند است ، آيا اين نادان عاشق اندوختن و افزودن ، ملاك حق و باطل و ابعاد آن دو را ميشناسد ؟ اگر اين سؤال را از خردمندان آگاه به امور و قوانين قضاوت بپرسيد ، پاسخش « نه هرگز » است .
و اگر از خود آن نادان خودپرست بپرسيد ، « البته آرى » است . اگر توضيح بيشترى براى آن « البته آرى » بخواهيد ، پاسخهايى را خواهيد شنيد كه محصول
[ 213 ]
امواج تخيلات و اوهامى است كه از محتويات شكمش سركشيده و از گرداب جهالتهاى مغزى او عبور كرده در قالب كلمات و اصطلاحهاى فريبنده بروز ميكند : اين ماده چنين است ، آن ماده چنان است ، ما وقتى كه در تحصيلات عالى قضائى بوديم ، اين طور نظر ميداديم اصلا متخصصان قوانين دادرسى چيزى بلد نيستند ما همواره بايد در فعاليتهاى قضائى به فهم مواد خشك و بيجان قناعت نكنيم ، بلكه بايد از ذوق و استشمام قضائى و فلسفههاى حقوق استمداد كنيم . من با يك نگاه به قيافه متهم ، ميتوانم درون او را بخوانم با اين الفاظ و اصطلاحات انعكاساتى مقلدانه ، نه تنها خود را شايسته اشغال منصب قضاوت معرفى مىكند ، بلكه صاحبنظر بودن خود را به ثبوت ميرساند گاهى هم بالاتر از اينها ادعا ميكند كه آنچه را كه ديگران نمىفهمند و آن مشكلات را كه ديگران از حل آنها ناتوانند ، من مىفهمم و حل و فصل مىنمايم آرى خودمحورىهاى جاهلانه از اين بازيچهها بسيار دارد . دليل همه اين ادعاهاى پوچ و نابخردانه اين بيدادگران نادان ،
دلهائى است براى هميشه سوزان ، چشمهائى است تا ابد گريان در نتيجه پايمالشدن حقوقشان . 20 فان نزلت به احدى المبهمات هيّألها حشوا رثّا من رأيه ثمّ قطع به ( در آن هنگام كه با يكى از مسائل ابهامآميز روياروى ميگردد ، براى روشن ساختن آن ، افكار بيهوده و پوسيدهاش را بميان ميكشد و حكم قاطعانه را از آنها بيرون ميآورد )