ميبايست تجارب روزگاران و قانون عليت ما را از حيات معقول برخوردار ميساخت ، ولى . . .
ما هرگز نديدهايم كه جو بكاريم و محصول گندم برداريم . نه ما و نه هيچ كسى نديده است و نخواهدديد كه نهال سيب بكاريم و ميوه آن بچه شتر سر برآورد . همه ملل ديدهاند و ميدانند كه هيچ فرد و جامعهاى با ظلم و ستم به پيروزى نرسيده است . با اينحال اين تجارب مستمر و مشاهده قانون عليت در همه گفتارها و انديشهها و كردارها نتوانسته است تأثيرى شايسته در نهاد انسانها به وجود بياورد . گوئى انسانها در هر لحظهاى از زندگانى گسيخته از همه اندوختههاى معرفتى به طور ناگهانى از زمين ميرويند و موجوداتى
[ 307 ]
كه در پيرامون آنان قرار گرفتهاند ، و آثار و نتايج فكرى و عضلانى كه در ديدگاه و در دسترس آنان قرار گرفتهاند ، همگى در همان لحظه همزمان با روئيدن ناگهانى آنان از زمين ، روييدهاند . لذا براى برقرارى ارتباط با آنها و بهرهبردارى از آنها به فعاليت مجدد نيازمند مىباشد
عجب از گمشدگان نيست ، عجب
ديو را ديدن و نشناختن است
هر يك از اقوام و ملل دنيا با اشكال گوناگون عوامل اعتلا و سقوط را ديدهاند و تجربه كردهاند و درباره آنها معرفتهايى لازم و كافى به دست آوردهاند ، اما گويى آن معرفتها از عالمى ديگر به ذهن آنان سرازير شده و درباره موجوداتى است كه اصلا به اين عالم و اقوام و ملل ارتباطى ندارند 13 و ما يبلّغ عن اللَّه بعد رسل السّماء الاَّ البشر ( و از طرف خداوند متعال كسى غير از فرشتگان آسمانى حق تبليغ ندارد ،
مگر انسانى كه رسالت الهى را دارا است )