2 پيمانشكنى
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّا هُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً 1 ( بدانجهت كه پيمانهاى خود را شكستند ، بر آنان لعنت نموديم و در دلهاى آنان قساوت قرار داديم ) .
تبصره نبايد از جمله ( در دلهاى آنان قساوت قرار داديم ) چنين استنباط كرد كه خدا قساوت را اجبارا در دلهاى آنان به وجود آورده است . بلكه اين جمله مانند آيه خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ . . . 2 ( خداوند بر دلهاى آنان مهر زده است ) نتيجه كردار تبهكاران را بيان ميكند . بتوضيح اينكه قانون علت و معلول چنانكه در پهنه جهان عينى حكمفرما است همچنان در كردار و انديشه آدميان نيز حكومت ميكند ، كردار و انديشه صحيح نتيجه صحيح را به دنبال دارد و انديشه و كردار باطل نتيجه باطل را به وجود ميآورد ، و اين تبعيت نتيجه از مقدمات و به دنبال كشيدن علت معلول خود را ، قانونى است الهى كه در هر دو قلمرو انسان و جهان ، بدون استثناء در جريان است . بعنوان مثال :
كسى كه نداها و تحريكات سازندهاى را كه وجدان انجام ميدهد ، با بىاعتنائى تلقى كند ، معلول قطعى اين بىاعتنائى كه به وجود خواهد آمد ، سقوط وجدان از فعاليت مزبور است . بىاعتنائى علت و سقوط وجدان از فعاليت ، معلول قانونى آن ميباشد . اين قانونى است الهى ، ولى خداوند نه تنها كسى را به بىاعتنائى به وجدان اجبار نميكند ، بلكه به وسيله نشاندادن عظمت و ارزش وجدان و امتيازات مردم باوجدان كه در « حيات معقول » دارا ميباشند ، انسانها را بر اهميتدادن به فعاليت وجدان تحريك و تشويق مينمايد .