1 منطقه « اقتصادى محض »
مباحثى كه درباره كار و انواع و ارزش آن صورت مىگيرد ، سر و كار متفكران اقتصادى با نمودهاى عينى كار و مفيد بودن و عرضه و تقاضاى كار و كالا و ابزار توليد و سيستمهاى مديريت و غيره است و تحقيق در اينگونه مسائل بىشباهت به تحقيق در نمودهاى فيزيكى نيست كه با قطعنظر از صدها چون و چراى زيربناى نمودها بررسى مىشوند و به نتايج خود مىرسند . اين تحقيقات محورى را به نام انسان و اصول و ارزشهاى آن ، نمىشناسند چنانكه فيزيك ، محورى را به نام طبيعت آگاه و داراى اختيار و ارزش مطرح نمىنمايد . فيزيوكراتها كه هيچ توجهى به مسائل فوق العاده پيچيده كار و كالا و ارزش آن دو نداشتند ، در منطقه اقتصادى محض زندانى بودند ، گوئى آنان انسانى را كه انجامدهنده كار و بهوجودآورنده كالا است ، نمىديدند . نظرات اين اقتصاددانان فيزيوكرات و كلاسيك و مكتب ليبرال فرانسوى را در كتاب « اقتصاد ارشادى و ليبراليسم » چنين مىخوانيم :
« آنان مدعىاند كه بشر نبايد با وضع تدوين مقررات اجتماعى در امور اقتصادى مداخله نمايد و چنانچه جريانهاى اقتصادى را به حال خود رها كنند ، طبعا خود به خود تحت نظم و هماهنگى درمىآيند و هدف علم اقتصاد از نظر فيزيوكراتها عبارت است از كشف همين قانون طبيعى و فطرى ، زيرا نظم طبيعت بنابر اراده خداوند برقرارگرديده و چون او در هر حال خواستار خير و سعادت ما است ، پس بهترين قوانين ، قانون طبيعت است و اطاعت از آن به مراتب از نيروى مقررات و تعاليمى كه به دست بشر و به طور مصنوعى
[ 97 ]
تدوينيافته به صرفه و صلاح ما نزديكتر مىباشد و اين همان چيزى است كه به نام ترويج قوانين مسلم و يا الزام فيزيكى علم اقتصاد ناميده مىشود . پس حال كه يك نظم طبيعى در دنيا وجود دارد و چون اين نظم بهترين قانون موجود مىباشد ، بهتر است از مداخله در مكانيزم اقتصاد خوددارى نمائيم و امور را به حال خود رها نمائيم تا خود به خود ترتيب حاصل كنند و از اينجا فرمول معروف « بگذاريد بهشود ، بگذاريد بهگذرد » به دست مىآيد . . . » 1 براى اين اقتصاددانان و هر كسى كه به نمودهاى جارى مسائل اقتصادى مانند ساير مسائل فيزيكى مىنگرند ، بحث از كار و كالا و ارزش آن دو ،
هيچگونه پيچيدگى و دردسرى ندارد ، آنان مىتوانند با خيال راحت اقويا را به حال خود رها كنند كه حكمفرماى زندگى و مرگ مردم باشند تعجب در اين است كه اين اقتصاددانان چگونه به خود اجازه دادهاند كه به اراده خداوندى درباره لزوم برقرارساختن عدالت در ميان انسانها پشت پا بزنند گويا آنهمه پيامبران و مصلحان ، خلاف نظم طبيعت قيام مىكردند و سودجويان زورگو را به جاى خود مىنشاندند وانگهى نظم طبيعت بهوسيله نوابغ و دانشمندان باگذشت زمانها از زير پردهها تدريجا آشكار مىگردد و معلومات گذشته در پيشرفتهاى آينده مردود مىگردد و اين جريان هنوز هم ادامه دارد و به نظر مىرسد كه استمرار آن براى هميشه ادامه خواهد داشت . بنابراين شما اقتصاددانان قوانين اقتصادى را با كدامين معلوماتتان درباره قوانين و نظم طبيعت ، تنظيم مىنمائيد ؟ از طرف ديگر در روبناى طبيعت عقرب و افعى و ميكربهاى كشنده و زلزله و وبا و انساننماهائى بدتر از درندگان هم وجود دارد ، مگر يكى از قوانين طبيعت بشرى آن نيست كه با اين عوامل مزاحم زندگى انسانها مبارزه شود ؟