نوع دوم رسالت كلى
اين رسالت مخصوص پيامبران عظام و پيشوايان الهى است كه در ارتباط آنان با خدا با دلايل متقن اثبات شده است . آگاهى و بينشهاى اين گروه نه آميخته با شك و ترديد است و نه نسبيتى كه معلول موضعگيرىهاى طبيعى آنان بوده باشد . براى توضيح بيشتر درباره رسالت كلى مختصات زير را متذكر ميشويم :
1 ايمان صد در صد به رسالتى كه به عهده گرفته است ، به طورى كه خود را جزئى از جامعهاى مىداند كه مامور تبليغ رسالت به آن شده است . بعبارت ديگر پيامبر مانند ساير انسانها خود را با آن رسالت تفسير مىكند . در صورتيكه بوجودآورنده مكتبهاى معمولى بشرى ، آن ايمان را بمكتب خود نمىتوانند داشته باشند ، زيرا خودشان بهتر از همه ميدانند كه عامل بوجود آورنده مكتبشان انديشه و تعقل و مطالعات محدود نسبى آنها ميباشد . هيچ انسان آگاهى وجود ندارد ، مگر اينكه پيش از همه با محدوديت ديدگاههاى خود آشنائى دارد . بهمين جهت امكان ندارد كه به محصول انديشه و تعقل خود ايمان صد در صد داشته باشد . بلى ، پيروان مكتبهاى معمولى بشرى مىتوانند به آن مكتبى كه پيروى مىكنند ، ايمان كامل داشته باشند . تا آنجا كه همه شئون حيات خود را با آن مكتب تفسير نموده و تا پاى جان در راه آن فداكارى نمايند ، زيرا پيروان مكتبها با مقدارى روشنائىهاى محصول مشاهدات محدود و قابل تفسير يا هدفها و عوامل ديگر انديشه و تعقل درباره مكتبهاى بشرى
[ 311 ]
حس مطلقگرايى خود را نيز به جهت چشمگيربودن شخصيت صاحب مكتب يا بعضى از محتويات آن ، با همان مكتب اشباع مىنمايند ، در صورتى كه به وجود آورنده مكتب بهتر از همه مىداند كه محصول حواس و انديشه و تعقلهاى رسمى و معمولى او نمىتواند حس مطلقگرايى را اشباع نمايد .
2 رسالت كلى نمىتواند اكتسابى بوده باشد آمادگى و به فعليت رساندن استعداد و شكوفا ساختن همه ابعاد عالى اخلاق انسانى ، شرط لازم براى شايستگى پذيرش گيرندگى وحى است ، ولى براى رسالت كافى نيست ، بلكه بايد داراى خصوصيتى ما فوق استعدادها و نيروهاى انسانى معمولى باشد ، كه بتواند امانت رسالت الهى را متحمل شود ، نظير نبوغهاى بشرى كه استعدادى است مختص و در همه انسانها وجود ندارد و قابل مقايسه و سنجش با ديگر استعدادها و نيروها نمىباشد .
3 عدم ترديد و احساس ابهام گمان نمىرود حتى يك فيلسوف و جهان بينى در شرق و غرب در گذشته و اكنون و آينده بوجود بيايد ، و در فلسفه و و جهانبينى خود هيچ شك و ترديد و ابهامى احساس نكند . اين مسئله با فرض باز بودن سيستم جهان هستى و ابعاد انسانى از يكطرف و دخالت حواس و پيشساختههاى ذهنى و مختصات طبيعى خود ذهن و خصوصيت موضعگيرى شخص جهانبين از طرف ديگر ، كاملا روشن و بديهى است . به قول يكى از جهانبينان خوش ذوق : « اين فيلسوفان و جهانبينان مانند آن بنايان هستند كه ساختمانى را بسازند و داخلگشتن همه مردم را به آن ساختمان تجويز نمايند ولى خود از داخلشدن به آن ساختمان امتناع بورزند » زيرا چنانكه در مختص ايمان متذكر شديم ، جهانبين و فيلسوف بهتر از همه مىداند كه محصول انديشه و تعقل و حواس محدود ، نمىتواند مطلق بوده باشد و در نتيجه نمىتوان تفسير كامل درباره جهان و حيات انسانها را از آن محصول انتظار داشت .
4 رسالت كلى قابل انتقال نيست : از يك جهت رسالت كلى شبيه به نبوغ
[ 312 ]
خاص است كه فى نفسه قابل انتقال به كسى ديگر نمىباشد . هيچ رسول الهى نميتواند رسالتش را كه امانت خاص در نزد او است ، به هيچكس بسپارد ،
و قابل تقليد هم نيست ، در صورتيكه نوابغ ممكن است از يكديگر تقليد كنند و محصول فعاليت نبوغ آنان مشابه يكديگر بوده باشد . مانند نبوغ هنرى و صنعتى كه ممكن است در يك دوران ، حتى در يك جامعه در افراد فراوانى وجود داشته باشد .
5 رسالت كلى فوق رنگآميزىهاى محيط و اجتماع است محصول نبوغها چه در هنر و چه در صنعت و چه در علم و سياست و اقتصاد و جهانبينى چنانكه در دو شماره گذشته اشاره كرديم محدود و نسبى و رنگآميزى شده با عوامل محيط و اجتماعى يا قابل تفسير با آن عوامل مىباشند . در صورتيكه رسالت كلى مافوق رنگآميزىهاى محيطى و اجتماعى ميباشد .
6 رسالت كلى فوق مبادله است : نوابع و جهانبينان و مكتبسازان مىتوانند براى گامى كه برداشتهاند و خدمتى كه كردهاند ، عوضى را مطالبه كنند . و يا اگر هم مطالبه نكنند ، توقع آنرا داشته باشند و اگر هم توقع عوض را نداشته باشند ، مردم جامعه كار و خدمات آنانرا ارزيابى نمايند و در مجراى معامله قرار بدهند ، در صورتيكه رسالت پيامبران بكلى فوق مبادله و تعويض قرار گرفته است و اگر براى كار خود عوض و اجرتى بخواهند جز همان انجام وظيفه الهى و عمل مردم به همان رسالت چيز ديگرى نمىباشد . اين دو مضمون در آيات قرآنى وارد شده است : يك قُلْ ما اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اَجْرٍ اِلاَّ مَنْ شاءَ اَنْ يَتَّخِذَ اِلى رَبِّهِ سَبيلاً 1 ( بگو به آنان : من هيچ مزدى بر اين رسالتم از شما نمىخواهم ، مگر رشد و هدايت كسى را كه مىخواهد راهى بسوى پروردگارش اتخاذ كند . . . )
-----------
( 1 ) الفرقان آيه 57 و سبأ 47
[ 313 ]
دو وَ ما اَسْاَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اَجْرٍ اِنْ اَجْرِىَ اِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمينَ 1 ( و من در مقابل رسالتى كه دارم ، هيچ اجرتى از شما نمىخواهم ، اجرت و پاداش رسالت من جز به لطف پروردگار عالميان به عهده كسى نيست ) پايان مجلد چهارم 17 شهريور 1358
-----------
( 1 ) الشعراء آيه 109 و 127 و 145 و 164 و 180
[ 315 ]