19 قرآن بسيار باارزش است ، بشرط آنكه آياتش موافق دانستههاى محدود و خواستههاى خود طبيعى آن نابخردان بوده باشد
اگر به اين عشاق طلا و نقره بگوئى : آيه زير اندوختن دو فلز مزبور را ممنوع مىكند اَلَّذينَ يَكْنِزُونَ الَّذَهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فى سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَليمٍ ( آنانكه طلا و نقره را مياندوزند و آن دو را در راه خدا انفاق نمىكنند ، آنانرا به عذابى دردناك بشارت بده ) خواهند گفت : آرى ولى اين آيه در حق ثروتمندان يهود و نصارى است و به ما مسلمانان مربوط نيست اگر اين تفسير را بپذيريد و بگوئيد : بلى ، آيه قرآن تنها غير مسلمانان را منظور كرده است . در اينصورت در نظر آن پولپرست قرآن كتابى آسمانى ابدى است ، بايد هر صبحگاهى كه ديده از خواب باز مىشود ، آنرا ببوسيم و با آهنگ بسيار جالب آنرا بخوانيم و اگر بگوئى : آيه مزبور عموميت دارد و شامل همه اقوام و ملل ميگردد و هيچ ملت و گروهى را استثناء نمىكند ،
[ 235 ]
در اينصورت قرآن كتابى خواهد بود كه براى زينت طاقچه و تبرك در جشنهاى عروسى و قرائت به اموات به درد ميخورد . اگر بگوئيد ملاك ممنوعيت اندوختن و متراكم ساختن طلا و نقره ، ركود جريانات اقتصادى و شيوع فقر و فلاكت است ، بنابراين آيه فوق شامل ممنوعيت ركود هرگونه وسيله مبادلات و اركان جريانات اقتصادى است كه به ضرر جامعه منجر ميگردد . در برابر اين تفسير خداپسندانه شما خواهد گفت : اين تعميم را از كدامين الفاظ آيه فوق استنباط مىكنيد ؟ پاسخ شما اين است كه احتياجات مردم در قلمرو زندگى يك پديده شايع است ، مصرفكردن طلا و نقره و به جريان انداختن هر گونه ركن اقتصادى كه برطرفكننده احتياجات مردم است ، انفاق فى سبيل اللَّه ناميده ميشود و با نظر به تنوع احتياجات و تنوع عوامل مرتفعكننده آنها ،
انفاق عموم وسايل و عوامل برطرفكننده آن احتياجات واجب ميشود و اندوختن و متراكمساختن آن وسايل و عوامل ممنوع ميگردد . بدون ترديد قيافه آن نابخرد خودپرست گرفته و هنگاميكه با شما خداحافظى ميكند اين پاسخ حماقتآميز را خواهد گفت كه : مگر قرآن همه احكام را متذكر شده است و اگر بهرهاى از تاريكىهاى روشنفكرمآبان داشته باشد ، خواهد گفت : آقاى عزيز ، قرآن هزار و چهارصد سال پيش ظهور كرده است و امروز مسائل اقتصادى بايستى مطابق نظرات كنه و كينز و آدام اسميت تنظيم شود . 39 و لا عندهم انكر من المعروف و لا اعرف من المنكر ( در نظر اين خودپرستان بيگانه از خوب و بد ، چيزى ناشناختهتر و بدتر از نيكوئىها و شناختهتر و بهتر از بديها وجود ندارد )