16 نادانى بشرى موقعى به تباهكنندهترين مرحله ميرسد كه انسان نادان آنرا بپوشاند
پوشانيدن نادانى بر دو نوع است :
نوع يكم مخفىداشتن نادانى بجهت ترس از بروز آن در ميان مردم نوع دوم جلوهدادن نادانى به شكل علم و دانايى . بدون ترديد ضرر و خطر نوع دوم خيلى بيش از نوع يكم است كه تنها خود نادان است كه متحمل ضرر و خطرش خواهد بود . در نوع دوم دو ضرر براى شخص نادان و يك ضرر عمومى براى مردم وارد ميآيد : ضرر اول كه به شخص نادان متوجه مىشود ، دورشدن از علم به واقعيت است . ضرر دوم تلقين علم به خويشتن است كه هم باعث از اهميتافتادن علم در نظر او ميگردد و هم موجب بىباكى در برابر ضرر و خطر جهل . ضرر سوم كه از پوشاندن جهل به ديگر مردم وارد مىشود ، محروميت آنان از رسيدن به واقعيات است كه تا سر حد اخلال به حيات آنان گسترده مىشود . جاى شگفتى و تاسف است كه حسابگران عوامل صلاح و فساد جوامع اين بيمارى دردناك و مضر بر فرد و جامعه را چندان قابل اهميت نميدانند كه ماهيت و نتايج تباهكننده آنها را توضيح داده راههاى پيشگيرى از اين بيمارى را در برنامههاى جدى تعليم و تربيت بيان نمايند . بلكه به قول افلاطون كه درباره عالىترين اصول سازنده روح ( اللّه و دادگرى و نظارت او بر جهان هستى ) گفته است : اگر قانونگذاران مردان خردمندى باشند بايستى لزوم توضيح عوامل بيمارى مزبور و راههاى پيشگيرى از آن را در مواد حقوقى الزامآور ، بگنجانند . و اگر سياستمداران حقيقتا بخواهند رهبرى جامعه را به سوى بهترين آرمانهاى مادى و معنوى عمل كنند بايد براى جلوگيرى از بيمارى مزبور يعنى جهلپوشى اهميت حياتى قائل شوند .
ولى متاسفانه ميدانيم كه جوامع بشرى هنوز با همه آن ادعاهايى كه دارد ، به آن مرحله از تكامل نرسيده است كه امثال اينگونه مسائل را حياتى تلقى كنند و به پيشگيرى اين بيماريهاى انسانكش بپردازند . با اينكه بنظر ميرسد بدون برطرفشدن
[ 231 ]
اين مرضهاى شناختهشده ادعاى تكامل چيزى جز تسليت در برابر شكستهاى روحى بشرى چيز ديگرى نيست . بهر حال ، متفكران دوران ما ميگويند :
اينگونه مسائل را در قلمرو اخلاق بررسى كنيد و براى اندرز و نصيحت مطرح كنيد ، نه به عنوان مسائل علمى آيا اينگونه اظهار نظر در اين مطلب حياتى يكى از انواع جهل پوشىها كه ضررهاى عينىاش به برداشتهاى اين متفكران از علم و دانش ميخندد ، نميباشد ؟ 34 ، 35 تصرخ من جور قضائه الدّماء و تعجّ منه المواريث ( از جور و ستم اين اشغالگران ناحق منصب قضاوت است كه خونهاى بناحق ريختهشده به فرياد و ناله در ميآيند و ارثهاى تقسيمشده به باطل شيون مىنمايند )