نوع سوم
ميدان فعاليت براى همه افراد گروهها باز است ، با يك ارشاد در تفسير و توجيه اصول اقتصادى و اجتماعى كه رضايت اكثريت جامعه را هدف خود قرار مىدهد . اين مكتب يا سيستم اجتماعى اگر چه اين امتياز را دارد كه اكثريت افراد و گروهها از زندگى خويش رضايت دارند ، ولى اينكه « از زندگى رضايت دارم » اين نتيجه را در بر ندارد كه « پس من هستم و زندهام » ،
زيرا موريانهها و مورچگان و زنبور عسل عين همان احساس را دارند ( از زندگى رضايت دارم ) . رضايت از زندگى يك بعدى و ناآگاه از ابعاد ديگر كه يكى از آنها ، [ انسانهائى جز من هم وجود دارند ] مىباشد ، يك احساس خام است كه به درد موريانهها و خفاشها مىخورد . رضايت از آن زندگى كه نمىداند از كجا آمده است ؟ به كجا مىرود و از براى چه آمده بود ؟ و نمىداند كه چه مىدهد و چه مىگيرد و حيات خود را براى كدامين هدف انسانى مستهلك مىسازد ، يك رضايت كودكانهاى است كه با به دست آوردن يك عكس حيوان به وجود مىآيد و با پارهشدن آن به اندوه و گريه تبديل مىگردد .