ماده سوم
آزادى مطلق در انديشه ، مستلزم آن نيست كه همان آزادى براى بيان و قلم نيز امكانپذير بوده باشد . فرض كنيم شخصى مىانديشد و
( 1 ) مأخذ اين اصل : صحيفه سجاديه دعاى 33 امام چهارم زين العابدين على بن الحسين عليه السلام « و اقض لى بالخيرة و الهمنا معرفة الاختيار »
[ 117 ]
به اين نتيجه مىرسد كه ملاك زندگى قدرت است ، يعنى هر كس قدرتمندتر است ، زندگى از آن اوست و حق زندگى ناتوانان را بايد در اختيار قدرتمندان گذاشت و فرض كنيم كه براى اين مدعا مغالطههائى جالب هم به راه انداخت .
آيا مىتوان با استناد به حق آزادى انديشه ، اجازه داد كه اين مدعاى بنيانكن را با آن مغالطهها در جو اجتماع كه اكثريت افراد آن را مغزهاى معمولى تشكيل مىدهد ، عرضه كرد ؟ آيا افكار عمومى جامعه به استثناى ذهنهاى ورزيده مىتوانند تناقضهاى مكتبى و تضادهاى نظرات را هضم كنند ؟ آيا بزرگترين عامل پوچگرائى و نوميدى ويرانگر دوران ما هستند به فضاى پر از ضد و نقيض نظرات و مكتبها نيست ؟ آرى ، قطعا چنين است . بنابراين ،
موضوع آزادى انديشه با نظر به آزادى قلم و بيان كه نتايج منفى مزبور را به بار مىآورد به صورت يك معماى بسيار پيچيده در آمده است كه جوامع امروزى براى حل معقول آن گامى برنداشتهاند . اين معما در حيات معقول بدين ترتيب حل مىشود :
آزادى انديشه و تحقق و كاوش به شرط اينكه واقعيابى را هدف خود قرار بهدهند ، هيچگونه محدوديتى ندارد . اما براى اينكه اين انديشهها و تحقيقات به حال انسانها مضر نباشند ، بايد دوران آزمايشى و تجربى لازم و كافى را از نظر متخصصان بىغرض بهگذراند و پس از آنكه صحت آنها مانند يك قانون علمى واقعى ثابت شد ، در معرض افكار گذاشته شود . اگر چه اين قانون علمى ثابت شده همه اصول و قوانينى را كه تا آن روز صحيح تلقى گشته بود ، باطل نمايد . اين نظارت و كوشش متخصصان همان اندازه ضرورت دارد كه تصويب فرمولهاى يك دوا براى رفع بيماريهاى جسمانى كه احتياج به نظارت و كوشش متخصصان فن دارد . وقتى كه انسان فكر مىكند كه براى تجويز قرص سردرد ، بايد شرط تصديق و تصويب متخصصان مراعات شود ، ولى بازى با جانهاى آدميان به بهانه آزادى بيان و قلم
[ 118 ]
هيچگونه قيد و شرطى ندارد ، در دريائى از تأسف به بى اعتنائى خودخواهان و سودجويان غوطهور مىگردد .
خلاصه اين ماده چنين است كه انسانها در انديشه و تحقيق در هر موضوعى و مسئلهاى آزادى مطلق دارند ، زيرا آزادى مغز و روان خود را دارا هستند ،
ولى اين آزادى نبايد مغز و روان ديگر انسانها را شكنجه بهدهد . و بدان جهت كه حقايق و واقعيات تدريجا و به وسيله مغزهاى نافذ و هشيار با تمسك به آزمايشها و تجربههاى مربوط گسترش پيدا مىكند ، لازم است كه براى تشخيص صحت و بطلان انديشهها به وسيله كارشناسان متخصص و بىغرض دوران مناسبى براى تحقيقات و تجربههاى نهائى منظور شود و پس از آنكه صحت آن انديشهها اثبات شد ، به عنوان معرفت بشرى در معرض بهرهبردارى قرار داده شود .