2 منطقه اقتصادى اجتماعى
دشوارى و اهميت مباحث مربوط به كار
-----------
( 1 ) اقتصاد ارشادى و ليبراليزم آقاى دكتر ج . پيامى رس صفحه 13
[ 98 ]
و ارزش آن ، در اين منطقه بيشتر مىگردد ، زيرا عوامل اجتماعى كار و توليد و توزيع اجتماعى كالا و حقوق كار و محاسبه ارشادهاى اقتصادى براى جلوگيرى از تورم و بيكارى و رقابتهاى پايمالكننده ضعفا و غير ذلك در مسائل مربوط به كار و كارگر و ارزش كالا تأثير فراوان مىگذارند .
در اين منطقه انسانهائى مطرح مىشوند كه زندگى دستهجمعى دارند و توليد و توزيع و تفكرات و به جريانانداختن نيروها را در حال ارتباط اجتماعى انجام مىدهند . مسلم است كه بررسى كار و ارزش آن در اين منطقه ، انسانىتر بوده تمايلات سودجويانه شخصى افراد تقليل مىيابد ، و بااينحال مكتبها و متفكرانى هستند كه پديده اجتماع را با مفاهيمى تفسير مىكنند كه واقعيت انسان از آن پديده حذف مىگردد . براى توضيح بيشتر نظريات اين تفسيركنندگان را به دو نظريه عمده تقسيم مىكنيم :
نظريه يكم اجتماع را افرادى مىداند كه از همه جهات و ابعاد انسانى و از همه خواستهها آزادند . جز در مواردى كه براى اجتماع و افراد مزاحمتى ايجاد نمايد . اين تزاحم و تصادم و طرق جلوگيرى آن ، به وسيله قانون اعلان شده و به وسيله دادرسيها تحقيق و تطبيق مىگردد ، سپس به دست اجرا سپرده مىشود . مبانى قانون اعلانشده به يك همزيستى بركنار از تعدى به حوزه رسمى شخصيت افراد تكيه مىكند ، نه بر واقعيت حيات انسانها و با آشنائى به خواستههاى تكاملى و خواستههاى پست آنان مانند خودخواهى در اشكال مختلفش و سودجوئى با رنگهاى گوناگونش .
نظريه دوم اجتماعى را پىريزى مىكند كه با كوشش و تلاشهاى پى گيرانه در راه مرتفعساختن تزاحم و تنازع در راه پولپرستى و سودجوئى ،
گامهاى جدى برداشته و هزاران مسئله را كه از روش حيات اقتصادى سود پرستانه پيش روى مردم بهوجودمىآمد ، منتفى مىسازد . طبيعت خودخواه و سودجوى بشرى نه در اين نظريه و نه در نظريه يكم اصلاح نمىشود ، بلكه در
[ 99 ]
نظريه يكم قانون هم از آن طبيعت در حدود عدم تزاحم با زندگى اجتماعى مردم ، دفاع مىنمايد . در نظريه دوم ، قانون آن طبيعت را به وسيله نيروهاى اجرائى خنثى مىكند ، بدون اينكه اصل آن را دگرگون بهسازد و هر فردى همه اجتماع را اجزاء خود تلقى مىكند . اصالت اجتماع در نظريه يكم ابعاد و خواستههاى معقول و نامعقول آدميان را از ديدگاه واقعيتهاى ارزشى لازم نمىنگرد بلكه همه آنها را در زمينه تشكل سياسى و حقوقى اجتماع به تحليل مىبرد ، به همين جهت است كه اصول عالى و ارزشهاى فوق مادى حيات در چنين تشكلهاى سياسى و حقوقى كمترين جلب توجه نمىكند . در اينجا عبارت روبرت هوگوت جاكسون دادستان ديوان كشور ممالك متحده را يادآور مىشويم :
« قانون در آمريكا ، فقط يك تماس محدودى با اجراى وظائف اخلاقى دارد ، در حقيقت يك شخص آمريكائى در همان حال كه ممكن است يك فرد مطيع قانون باشد : ممكن است يك فرد پست و فاسدى هم از حيث اخلاق باشد . » 1 مسلم است كه مقصود جاكسون « از يك فرد پست و فاسد از حيث اخلاق » تنها پديدههاى سطحى و معمولى اخلاق نيست ، بلكه او مىخواهد بگويد :
يك فرد در آمريكا هرگونه وضع روانى كه داشته باشد ، مادامى كه مخل قانون حقوقى و سياسى نيست مىتواند بدون اندك ممنوعيتى از همهگونه آزادى برخوردار باشد . يعنى شخصيت نرون با سقراط و آبراهام لينكلن با پستترين افراد از نظر روانى ، با فرض عدم انحراف از قانون سياسى و حقوقى ،
هيچگونه تفاوتى ندارند ، برتراند راسل از اين تساوى هم بالاتر رفته در پاسخ كاپلستون كه مىگويد : « طرز رفتار فرمانده بازداشتگاه بلزن از نظر من و شما نامطلوب مىآيد و در نظر آدلف هيتلر ظاهراً اين رفتار خوب و مطلوب بوده
-----------
( 1 ) حقوق در اسلام آقاى مجيد حذورى هربرت ج . ليبسنى مقدمه
[ 100 ]
است » جملاتى را مىگويد ، سپس كاپلستون مىگويد : « پس شما مىگوئيد كه خارج از احساس ، محكى وجود ندارد كه ما با كمك آن ، تمايز بين رفتار فرمانده بلزن و رفتار مثلا سيراستافورد كويبس يا اسقف كانتربورى را از هم تميز بهدهيم ؟ » پاسخ راسل چنين است :
« من در اين مورد بيش از مورد ادراك رنگ احتياج به دليل ندارم .
بعضى مردم هستند كه خيال مىكنند همه چيز زرد است . بعضى مردم يرقان دارند و من با اين مردم موافق نيستم ، من نمىتوانم ثابت كنم كه همه چيز زرد نيست ولى بيشتر مردم با من موافقند كه همه چيز زرد نيست و بيشتر مردم هم با من موافقند كه فرمانده بلزن اشتباه كرده است » . 1 در نظريه دوم براى مرتفعساختن پولپرستى و سودجوئى كه مىبايست بطور طبيعى اصول عالى و ارزشهاى فوق مادى حيات را شكوفان سازد ، مفهومى از اجتماع تجريد يافته را مطرح مىنمايد . با اين ترتيب واقعيت انسان در هر دو سيستم اقتصادى اجتماعى بطور ابهامانگيز و بدون اينكه به سؤالاتش پاسخى داده شود ، به سر مىبرد .