نظرى بر مسير حيات در دوران معاصر
اولين دوران حيات چنانكه در تقسيمبندى ما خواهد آمد ، از دوران كودكى تا آغاز دوران تعليم و تربيت و انعقاد شخصيت ، با قطع نظر از نواقص عضوى يا مغزى كودكان كه معلول مراحل پيش از انعقاد نطفه مانند عدم مراعات اصول بهداشتى جسمانى و روانى پدران و مادران است كه خود مصيبت بزرگى در حيات دوران ما محسوب مىگردد و با قطع نظر از فقر مادى جوامعى كه امروزه از فقر معيشت رنج مىبرند كه خود پديدهاى معلول خودخواهى و سودجويى جوامع ثروتمند است ، دوران كودكى عصر ما از مراعات اصولى كه زمينه روانى آينده كودك را آماده تعليم و تربيت صحيح نمايد ، محروم است . در جوامعى كه وسايل مادى زندگى كودك بخوبى فراهم است و يا حد اقل مىتوان وسائل مزبور را فراهم كرد ، پدران و مادران يا مؤسسات حمايت از كودكان فعاليت لازم و كافى را در زمينه روانى كودك انجام نمىدهند . جملات زير بازگوكننده وضع نابسامان دوران كودكى در كشور هاى پيشرفته است :
« هرندون مىگويد : حتى پرحرارتترين مدافعان نهضت مدارس « آزاد » يا « تجربهاى » كم كم در ترديد فرو مىروند كه آيا جوانان و اطفال اصولا احتياج به مدرسه دارند يا خير ؟ چه مدارس نمىتوانند آنها را در جريان آنچه كه واقعا در جامعهشان مىگذرد قرار دهند . اما به نظر مىرسد كه بيشتر مدارس روى اذهان كودكان سرپوشى قرار مىدهند كه كنجكاوى و خلاقيت آنها را سركوب مىكند . يادگيرى با حفظكردن برابر تلقى مىشود و لذا آن را تبديل به كارى مىكند كه از بازى متفاوتست . فقط عده قليلى قادر مىشوند كه كار و بازى و يادگيرى را بعدها دوباره در زندگى تلفيق دهند . » [ 1 ] جملات زير را
-----------
( 1 ) تجديد بناى آينده ( كاربرد روش سيستمها در مسائل اجتماعى ) ص 3 و 5
[ 125 ]
هم مورد دقت قرار بدهيم :
« بيشتر اطفال كه در مدرسه خوب از آب در مىآيند ، اين عمل را براى شكستن سيستم يا خشنودى والدين خود انجام مىدهند و يا اينكه عملكردن به غير اين صورت ، تلاش زيادترى را براى آنها ايجاب مىكند . در نظر عده زيادى ، مدرسه در حكم شبكه پرپيچ و خمى است كه فرد بايد از ميان آن عبور كند تا به آزادى ، از جمله آزادى يادگيرى برسد . » 1 در دوران دوم زندگى كه تعليم و تربيت و انعقاد شخصيت وضع جدىترى به خود مىگيرد ، جريان كار بهتر و منطقىتر از دوران اول نيست . براى اثبات اين مطلب كافى است كه اوضاع گوناگون دوران دانشجويى دانشگاههاى اغلب كشورها را در نظر بگيريم . فراموش نمىكنم كه تاكنون بارها اتفاق افتاده است كه دانشجويانى از دانشكدههاى گوناگون ادبى و حقوقى پس از فراغت از تحصيلات دانشگاهى ، پيش من آمده با تمام صميميت گفتهاند : « تحصيلات دانشگاهى ما تمام شده است ، اكنون مىخواهيم علم فرا بگيريم ، آيا وقت داريد كه مقدارى براى ما علوم ادبى و حقوقى تدريس كنيد ؟ » حالا ما مىتوانيم مقدارى از نابسامانى دوره دوم حيات را از زبان كارشناسان امور دانشجويى مورد دقت قرار بدهيم : « كالجها و دانشگاهها نيز وضع بهترى نسبت به مدارس سطح پائينتر ندارند ، مؤسسات آموزش عالى ، مثل بيمارستانها به خاطر استفاده و راحتى « خادمها » اداره ميشوند نه آنهايى كه خدمات مزبور برايشان در نظر گرفته شده . . . » 2 بطور كلى : « مدرسه امروز به صورت يك كارخانه طرحريزى شده كه دانشآموز تازه وارد را مثل سهامى تلقى مىكند كه داخل يك خط توليد گرديده ، تبديل به يك محصول تمامشده مىشود . مراحل اين فرايند ، طرحريزى و زمانبندى مىگردد ، از
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور ص 5
-----------
( 2 ) مأخذ مزبور ص 5
[ 126 ]
جمله ساعات تنفس و غذا براى اين شبهماده كه به ترتيب فوق به عمل مىآيد ،
امتيازات معدودى قائلند . به ترتيب الفبائى در خط قرار مىگيرند ، گام به گام قدم برمىدارند ، تا وقتى كه با آنها صحبت نشود ساكت خواهند بود ، به رديف مىنشينند ، هر چند وقت يكبار مورد بازرسى و امتحان قرار مىگيرند و غيره . . . » 1 و اما وضع جسمانى و روانى آن كودكان و جوانان را كه در مؤسسات رسمى آموزش نمىبينند ، دو علل اساسى مىسازد :
يكى اصول و مقررات زندگى اجتماعى كه هرگز كارى با رشد و تكامل افراد ندارد .
دوم رويدادهاى محاسبهنشده محيط و اجتماع مستقل و يا وابسته .
دوره سوم حيات انسانها كه دوره بهرهبردارى از حيات و ابعاد و انرژىهاى آن است :
مشاهده عينى حذفشدن انسان آگاه و تكامل جواز مسير حيات معمولى اين دوران ، احتياج به مطالعه و كوشش زياد ندارد . تنها كافى است كه ما در گسترش نفوذ تكنولوژى در همه اعماق و ابعاد انسانى بنگريم . اين چند جمله زير را مورد دقت قرار بدهيم : ژاك الول مىگويد : « نظم جامعه ما ( اروپائى ) بوسيله تكنولوژى ( دانش فنى ) آن تعيين مىشود و اينكه تكنولوژى به طريق خودكارى تغيير مىيابد و لذا ، ديگر جامعه بوسيله انسان كنترل نمىشود . چنانكه فوربس مورخ بزرگ هلندى در علوم بيان كرده . . . » اكثر ما در مقابل نظريه الول همين عكس العمل فوربس را داريم ، يعنى تكنولوژى داراى ديناميسم ذاتى نيست و كاملا عاجز از تعيين مقررات خود بر مبناى منطق و شيرهاش در محدوده يك دائره كاملا بسته است . لكن حتى اگر ثابت كنيم كه تكنولوژى هنوز قابل تطبيق با نظارت ما مىباشد ، نتيجه نمىشود كه ما
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور ص 8
[ 127 ]
آن را كنترل مىكنيم . آلوين تا فلر در كتاب بسيار پرخوانندهاش بنام « ضربه آينده » چنين نظر داده :
« حقيقت خوفناك اينست كه تا آنجا كه پاى تكنولوژى در ميان است ،
هيچكس مسئول نيست » 1 دو مسئله بسيار مهم در اين مطالب وجود دارد كه در مبحث ما حائز اهميت فراوان است :
مسئله يكم وضع زندگى امروزه چنين است كه يك پديده ناآگاه بنام تكنولوژى ، زمينه زندگىاى را تعيين مىكند كه داراى آگاهى و هدفگيرى و آزادى و دهها مختصات حياتى ميباشد ، در حاليكه نظارت انسانى به آن زمينه ناآگاه يا بسيار اندك است و يا با وجود نظارت كنترل نمىگردد .
مسئله دوم كه نتيجه مسئله يكم است ، اينست كه « تا آنجا كه پاى تكنولوژى در ميان است ، هيچكس مسئول نيست » بنابراين ، حيات در مسير خود در دوران ما عالىترين نمودهاى خود را كه آگاهى و احساس مسئوليت است ، از دست مىدهد . با اين وضع است كه مقياس ارزشها و قيمتهايى كه در برابر آنها پرداخت مىشود ، با كميتهائى مانند 8 ساعت و غيره تعيين مىگردد و انسان كه به عقيده همه متفكران انسانشناس ، موجودى است پر از ابعاد و فعاليتهاى كيفى ، در مجراى كميتها حيات خود را سپرى مىكند . جملاتى ديگر را در كتاب « تجديد بناى آينده ص 5 » از نظر مىگذرانيم :
« امكان « خودنابودى كامل » آثار روانى عميقى در همه ما دارد ،
ولى تأثير خاص آن روى جوانهايى است كه در قطعهاى از زمان متولد شده و رشد يافتهاند كه در توليد آنها حضور داشتهاند . اين تأثير شامل بىتفاوتى
-----------
( 1 ) تجديد بناى آينده ( كاربرد روش سيستمها در مسائل اجتماعى ) راسل اكاف ترجمه آقاى محمد جواد سهلانى ص 2 و 3
[ 128 ]
گسترده نسبت به جامعه و بيگانگى و خصومتورزى با آن مىباشد ، لذا تعجبى ندارد كه جورج والد پروفسور بيولوژى دانشگاه هاروارد و برنده جايزه نوبل معتقد باشد ، آنچه كه باعث ناراحتى دانشجويان است اينست كه به هيچ وجه مطمئن نيستند كه آيندهاى دارند . »