4 انساننماها همواره در استخدام نادانان خودمحورند ، كه نادانى آنانرا دانائى بدانند و دانائى جلوه بدهند .
اين نادانهاى خودمحور را تنها انساننماها عالم مينامند . كسانى كه اين نامگذارى را ميكنند يا از روى آگاهى است و يا از روى ناآگاهى .
اگر از روى آگاهى به اينكه آنان نادانند ، با اينحال نام عالم به آنان ميگذارند ،
اين نامگذاران از انسانيت محرومند و جز شباهت جسمانى با بشر ، واجد هيچ مختص انسانى نيستند و اگر نامگذارى آنان از روى جهل بوده باشد .
[ 207 ]
باز كشف از اين ميكند كه از اوصاف واقعى انسانيت بىبهرهاند ، زيرا نخستين و ضرورىترين وصف انسانى آنست كه بدون اطلاع و آگاهى كسى را ارزيابى نكند . آيا اين يك خيانت به اجتماع نيست كه شخص يا گروهى نادان و بىاطلاع از معناى عالم و جاهل ، منصب عالى علم را به كسى ببخشد كه شايسته آن نيست ؟ وقتى كه يك فرد با مقام والاى علم در اجتماع جلوه ميكند ، آن فرد در نظر مردم داراى ارزش مىگردد و گفتار و كردار او مستند و مأخذ قرار ميگيرد . وقتى كه آن فرد شايسته مقام علم و ارزش آن نباشد ،
و تكيهگاه و مأخذ مردم قرار بگيرد ، چه ضررهاى مادى و معنوى كه دامنگير اجتماع نخواهد گشت . و اگر مردمى كه نام عالم به اشخاص نادان و خودمحور ميگذارند ، هم آگاه به نادانى او باشند و هم به صفت پليد خودمحورى او ،
در اينصورت اين مردم انساننماهائى هستند كه از روى آگاهى و عمد قيام بر ضد انسانيت نموده ، در حقيقت سند نابودى ارزشها و بىاعتبارى همه اصول و قوانين رشد و كمال جامعه را امضاء نمودهاند . اگر گرفتاريها و بلاهاى اجتماعى را در طول قرون و اعصار به ريشههاى اوليه آنها تحليل كنيم ،
خواهيم ديد يكى از ريشههاى نيرومند آن گرفتاريها كه زاينده خارهاى متنوع زندگى اجتماعى است ، همين عالم تراشى انساننماها است كه براى هوسبازيهاى چند روزه خود ، عالم ميتراشند و قهرمان ميسازند و بتها بهوجود ميآورند و سدهاى غير قابل نفوذ در مجراى حركتهاى تكاملى جوامع مىبندند و نميدانند كه اين آتشها را كه شعلهور مينمايند ، دير يا زود دامان خود آنانرا نيز خواهد گرفت . شگفتآورتر از كار اين انساننماها ، حماقت آن نادانان ميباشد كه اين بتتراشى و قهرمانسازى را باور ميكنند و به خود ميگيرند و بدين ترتيب هم خود را مىفريبند و هم ديگران را . مخصوصا چنانكه در شماره 1 بحث نموديم ، اين نادانان از زيركى و هشيارى در پردهپوشى روى جهالتها و خودمحورىهاى خود برخوردار هم بوده باشند .
[ 208 ]
7 فهو فتنة لمن افتتن به ( وسيلهاى براى آشوب و تشويش فتنهجويان )