مگر ميخواهند با آن آراء ساخته و پرداخته نقص دين الهى را جبران كنند ؟
بعضى از اشخاص بىاطلاع از همه ابعاد ايدهئولوژى اسلامى ،
-----------
( 1 ) الحجرات آيه 10 .
[ 256 ]
ميگويند : اين دين پيش از هزار و چهار صد سال در عربستان ظهور كرده است .
و نميتواند پس از اينهمه پيشرفتهاى علمى و جهانبينى و انسانشناسى پاسخگوى احتياجات امروز جامعه بوده باشد . اين مطلبى است كه با اشكال مختلف و با انگيزههاى گوناگون بيان ميشود . در ميان اين مدعيان تاكنون يك نفر پيدا نشده است كه منابع و مآخذ همه ابعاد ايدهئولوژى اسلامى را كه بسيار وسيع و عميق است ، بيطرفانه بررسى نموده و ادعاى خود را اثبات نمايد . مقدار فراوانى از اين مدعيان به تقليد از كسانى كه با عينك پيش ساخته به اسلام مىنگرند ، سخن ميگويند .
عدهاى ديگر از مخالفت هوى و هوسهاى حيوانى و خودخواهى كه در دين اسلام مورد تأكيد شديد است ، مىهراسند . گروه ديگر چند مسئله مشكلنما را در دين اسلام مىبينند و يا از دهانها ميشنوند ، بجاى آنكه به تحقيق لازم و كافى در آن مسائل بپردازند ، حكم به نقص اسلام صادر مينمايند مانند تعدد زوجات كه با نظر به شرايط بسيار سختى كه براى مجاز بودن آن بيان شده است ، در حقيقت يك حكم اضطرارى است كه هيچ عاقلى در موقعيتهاى طبيعى و معتدل اقدام به آن نمينمايد و مانند بردگى كه در صدر اسلام شيوع داشته و مستند به عوامل ريشهدار اجتماعى گذشته بوده است . اسلام بامنطقىترين راهها ريشههاى بردگى را سوزانيد و با طرق گوناگون مانند مصرفكردن سهمى از زكات براى آزادكردن بردهها و مقرر داشتن آن ، بعنوان كيفر بعضى از جرمها و غير ذلك . . . با جريان بردگى به مبارزه برخاست .
گروهى ديگر با مطالعه محدود و حرفهاى در برخى از مسائل اسلامى ،
تنها باين هدف كه اطلاعى از اسلام ابراز كند ، درباره محدوديت و نقص اسلام قلمفرسايى ميكنند . ما نميتوانيم سخنى با اين گونه مدعيان داشته باشيم ،
مگر اينكه بگوئيم : « آقايان ، فراموش نكنيد كه وجدان هم وجود دارد » بعنوان
[ 257 ]
نمونه وقتى كه اينجانب درس قانون مجازات سرقت را در اسلام تدريس كردم ، و فاضل ارجمند آقاى منوچهر صدوقى آنرا باضافه تحقيقات خودشان نوشتند ، به طور تدريجى در حدود بيست نفر از حقوقدانان را كه گرايش مذهبى نداشتند ، دعوت به مطالعه و بررسى اين قانون نمودم ، پس از بررسى مفاد قانون مزبور ، حتى يك نفر از آن حقوقدانان ، اعتراضى به اصل قانون نگرفتند و بلكه با حالت تعجب و تأسف از بىاطلاعى خودشان از فقه اسلامى ،
در خود فرورفتند . بياد دارم كه اين مطلب را به بعضى از آنان گفتم كه آقايان عزيز ، شما كه شنيده بوديد فقه اسلامى مجازات سارق را بريدن دست مقرر كرده است ، از اين شرايط و مواد اطلاع داشتيد ، آنان با كمال صراحت گفتند : نه هرگز برخى ديگر از آنان چنين گفتند : « اين قانون را ميتوان در معظمترين دانشكدههاى حقوق دنيا عرضه نموده ، نه تنها اعتراض منطقى در باره آن شنيده نخواهد شد ، بلكه جنبه انسانى آن ، حقوقدانان با فضيلت را به فراگرفتن و تدريس حقوق اسلامى تشويق خواهد كرد ، اين لطيفه را هم يكى از آنان گفت « خدا بجهت شدت محبتى كه به انسانها دارد ، به بريدن چهار انگشت سارق دستور داده است ، اگر من قانونگذار بودم ، با اين شرايط و و موادى كه در فقه اسلامى براى مجازات سرقت آمده است ، حكم به كشتن سارق ميكردم » . وقتى كه مواد حقوق حيوان را از فقه اسلامى استخراج كرديم اين مسئله بخوبى روشن گشت كه اسلام همه شئون حيات را از جانداران ناچيز گرفته تا انسانهاى رشديافته در نظر گرفته ، حقوق همه آنها را تأمين نموده است وجود كليات فراوان در قوانين اسلامى و مرتفعساختن هرگونه بلا تكليفى در برابر دگرگونىهاى تاريخ و مشكلات بىسابقه ، با قواعدى امثال لا ضرر و لا ضرار اثباتكننده مشمول و فراگيرى مكتب اسلام همه ابعاد انسانى است در هر زمان و هر گونه شرايط . 13 ام كانوا شركاء له فلهم ان يقولوا و عليه ان يرضى
[ 258 ]
( يا اين قضات شركاى خداوندى درحكمند كه آنان ميتوانند مطابق راى خود بگويند و خداوند رضايت به حكم آنان بدهد )