حيات معقول چه معنى دارد
ما در اين مبحث با تعريفات و مسائل بيولوژى و پسيكولوژى حيات و هفت ميليون چون و چرائى كه در شناخت جوهر حيات به قول « اپارين » 1 وجود دارد كارى نداريم ، بلكه مىخواهيم حيات انسانى را با نظر به لزوم به فعليت رسيدن آن همه استعدادهاى مثبت كه دارد مطرح نموده ، به عنوان حيات معقول مورد بررسى قرار بدهيم . اين حيات يك پديده گسيخته از مجراى قوانين طبيعت نيست ، چنانكه پديدهاى گسيخته و تجريدشده از پديدههاى
-----------
( 1 ) حيات ، طبيعت ، منشاء و تكامل آن آ . اى . اپارين ترجمه آقاى هاشم بنى طرفى صفحه 183
[ 110 ]
حقوقى و اقتصادى و سياسى و مذهبى و اخلاقى و هنرى نيز نمىباشد . براى اينكه حيات جنبه معقولى به خود بهگيرد ، لازم است پديدههاى مزبور پاسخگوى واقعى استعدادهاى مثبت آدمى در حال انفراد و در قلمرو اجتماع بوده باشد . و هنگامى پديدههاى مزبور پاسخگوى واقعى آن استعدادها مىگردند كه براى حيات ارزش واقعى مطلقه اثبات شده باشد ، كه بتواند محور اصلى آن پديدهها قرار بهگيرد و در غير اينصورت نمىتوان از گردانندگان گوناگون حيات بشرى و از متفكرين انسانشناس توقع داشت كه حيات انسانى را محور اصلى همه فعاليتها قرار بدهند . براى تفسير و توجيه بيگانگى انسانها از يكديگر و از خودبيگانگى كه انسان امروز را در ابهام كلى فرو برده است چيزى جز اين نداريم كه حيات معقول نه تنها محور كارها و فعاليتهاى فكرى و عضلانى قرار نمىگيرد ، بلكه حتى به عنوان يك عنصر اساسى هم مورد توجه نمىباشد . منظور ما از حيات معقول آن حيات ذهنى ايدهآليستى نيست كه تنها در ذهن فلاسفه موج مىزند و در قضاى درون خاموش مىگردد . ما براى اينكه حيات معقول را به طور صحيح درك كنيم ، مجبوريم نخست به اين مقدمه كوتاه توجه كنيم :
ما در قاموس مكتبهاى بشرى هيچ مكتبى را به جز پوچگرايان پوچگر و هدونيستها كه جز لذايذ شخصى ، هدفى براى زندگى بشرى درك نمىكنند ،
سراغ نداريم كه حيات آدمى را كه سر فصل تكامل و داراى صدها بعد و استعداد سازنده و تكاملطلب است ، در تنفس از هوا و استهلاك مقدارى مواد معيشت و توليد مثل خلاصه نموده ، اين رهگذر جوينده و عاشق تكامل را تا سرحد يك حيوان خودخواه و لذتپرست و يا يك مهره ناخودآگاه ماشين ناخودآگاه اجتماع تنزل بدهد . كوشش و فداكاريهاى بسيار جدى همه بانيان و زعماى مذاهب و مكتبهاى بشرى ، دلائل كاملا قاطعانهاى است براى اثبات عدم رضايت انسانها در همه دورانها و جوامع به زندگى پست
[ 111 ]
حيوانى كه از انسانيت نشانى جز بىبند و بارى در اشباع سودجوئى و خودخواهى ( به نام آزادى ) ندارد . همچنين همان دلائل به خوبى اثبات كرده است كه هر مكتب و متفكرى كه بهخواهد زندگى انسانها را تا حد مهرههاى وابسته جبرى به ماشين زندگى و اصول پيشساختهاى تنزل دهد كه آزادى معقول او را سلب نمايد ، دير يا زود انسان را از ديدگاه مكتب و تفكراتش بركنار مىكند .
مكتب انسانى اسلام پيشتاز همه مكتبها ، با سيستمى باز كه براى تكاپوى آگاهانه و آزادى معقول ، انسان را محور اصلى خود قرار داده است ، هيچ عقيده و حكم و حقى را از خارج از ذات انسان و ابعاد اصيل آن بر انسان تحميل نمىكند ، از طرف ديگر اين موجود دو جنبهاى ( خودخواه پستگراى و حقيقتخواه تكامل طلب ) را با احكام و ارشاد و تعليم و تربيتهاى سازنده كه ناشى از تشكل مجموعى عقايد و احكام و حقوق است ،
از چنگال خودخواهى پستىگرايانه رها نموده و به جاذبه حقيقتخواهى تكاملجويانه مىسپارد . اينست فهرست اجمالى حيات معقول . پس از توجه به اين مقدمه كوتاه ، اكنون مىپردازيم به اصول اساسى حيات معقول :