دست كارى در مغز و روان چگونه صورت ميگيرد ؟
باضافه امكان ايجاد دگرگونيهاى طبيعى در مغز كه البته بطور رسمى انجام نميگيرد ، روش متداول عبارتست از جو سازيها و تلقينات شخصى و عمومى با اشكال مختلف . مسلم است كه جو سازيها و تلقينات همواره با درهم آميختن حق و باطل و در آوردن محصول آميزش حق و باطل بشكل حق ،
انجام ميگيرد . اين مسئله در يكى از خطبههاى گذشته ( خطبه پنجاهم ) مشروحا بحث و بررسى شده است . گمان نميرود در هيچ جامعه و در هيچ شرايطى بتوان مغز معتدلى را فقط با باطل محض شستشو داد ، بلكه ادعاى حق و مخلوط كردن آن باطل براى پديده مزبور شرط اساسى است . با نظر به آسيبهاى غير قابل 1 جامعه سالم اريش فروم ترجمه آقاى اكبر تبريزى ص 239 .
2 همين مأخذ .
[ 126 ]
جبران اين پديده در همه شئون زندگى است كه وظيفه حياتى تعليم و تربيت براى عادت دادن مردم به پيدا كردن حق و حقگرايى روشن ميشود . اين تعليم و تربيت است كه ميتواند حق را از آلوده شدن به باطل حراست كند و مغز و روان مردم را چنان با حق و حقيقت آشنا بسازد كه با جان عزيز خودشان .
و ماداميكه اين موضوع در تعليم و تربيتهاى انسانى ضرورى تلقى نشود ،
پديده شستشو بعنوان بهترين و سادهترين وسيله براى استخدام انسانها در راه تحصيل هدفهاى نابكارانه قدرتمندان ، رايج و متداول خواهد ماند . زيرا قدرت آن عامل بسيار جالب و خيره كننده است كه براى بدست آوردن و ابقاى آن از هيچگونه تبهكارى اغماض و چشمپوشى نميشود ، تا آنجا كه حق و حقيقت و واقعيت و صدق و قانون و عدل و تعهد و احساس مسئوليت و همه و همه اين حقايق در برابر قدرت هيچ و پوچ ميشوند ، تنها راه پيشگيرى معقولى كه بنظر ميرسد ، آموزش و پرورش جدى مردم درباره آن حقايق و اضداد آنها است كه ميتواند مردم را با حياتى بودن آنها آشنا ساخته و از طغيانگرى قدرتها و توسل به شستشوى مغز و روان در راه اشباع حس قدرت طلبىها جلوگيرى نمايد .
احتياجى به گفتگوى زياد درباره مختصات قدرت ناآگاه در دست قدرتمندان نابينا وجود ندارد ، فقط همين مقدار كافيست كه بدانيم قدرت فقط عاشق دلباخته خويشتن است و بس و غير از خود چيز ديگرى براى قدرت مطرح نيست . قدرتى كه تا انكار خدا و مبارزه با عقل و وجدان خود قدرتمند حاضر است ، مغز و روان ديگر انسانها چه ارزشى براى او دارد كه لحظهاى با خويشتن نشسته و بگويد : « كشتن و نابود كردن يك انسان يا يك جامعه چه تفاوتى با شستشوى مغزى و روانى آنان دارد ؟ » در اينجا بايد خود مردم را مخاطب قرار داده و بگوئيم : « پيش از آنكه ارباب زر و زور و تزوير دست بكار شستشوى مغزى و روانى شما شوند ، فكرى بحال خود كنيد ، مسائلى را كه براى شما مطرح ميكنند ، سبك مشماريد ، صورت ظاهر را كه ممكن است با آرايشهاى
[ 127 ]
گوناگون بعنوان حق بشما تلقين كنند ، فورا نپذيريد و خود را نبازيد زيرا پس از آنكه مغز و روان شما را شستشو دادند ، برگشتن بحال اعتدال مغزى و روانى و توجه به اينكه مغز و روان شستشو شده است ، اگر محال نباشد ،
حداقل بسيار بسيار دشوار است . در الفاظ و اصطلاحات و ادعاهائى كه با مهارت كامل و با آشنائى به انعطاف و پذيرش شما مردم ، طرح و القاء ميشوند ،
دقت بيشترى كنيد و درباره شخصيت و سرگذشت گويندگان و القاء كنندگان آنها و هدفهائى را كه از آن القاءها و بازيهاى ماهرانه با الفاظ دارند ، بطور همه جانبه دقت و بررسى نمائيد . تا دنيا باقى است و تا جوامع بشرى بوسيله انسانهائى اداره شود كه قدرت ناآگاه آنان را مست نموده پديده شستشوى مغزى ادامه خواهد يافت . براى مقاومت در برابر اين پديده تباه كننده ، بكار انداختن فهم و عقل كه اصول واقعيات « حيات معقول » را در درون انسانها ريشهدار نموده و از دستبرد عوامل شستشو در امان نگهداشته ، ضرورت حياتى دارد ، و در غير اين صورت زندگى بشرى همانست كه در يك جمله خلاصه ميشود : من همانم كه شما ميخواهيد ، اما خودم چطور ؟ خودم هيچ ، زيرا خودى نيست كه آنرا براى شناخت بر نهاده و مورد توجه قرار بدهم كه كيستم يا چيستم »
[ 128 ]