زندگى و مرگ پيرو قانون الهى است
همه جريانات و پديدههاى جهان هستى از كون به فساد يا از فساد به كون ،
همه و همه جلوههائى از مشيت ربانى است كه حتى يك ذره از آنها بدون قانونى كه خواسته خداونديست بوجود نميآيد و رهسپار نيستى نمىگردد ، با اينحال هم در آيات قرآنى و هم در ديگر منابع اسلامى مانند نهج البلاغه تأكيد فراوانى بر پيروى زندگى و مرگ از قانون الهى شده است . احتمال قوى ميرود كه علت اين تأكيد و تصريح فراوان باينكه خالق زندگى و مرگ خدا است و خداوند نگهبانانى براى حيات انسانها گماشته است :
إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ 1 ( هيچ نفسى نيست مگر اينكه براى آن نگهبانى وجود دارد ) . براى رد و منفى ساختن پندارهاى نابجائى است كه مردم ناآگاه درباره زندگى و مرگ دارند و گمان مىكنند درباره زندگى و مرگ
-----------
( 1 ) الطارق آيه 4 .
[ 271 ]
همه چيز را ميدانند و مدت زندگى و عامل مرگ و موقع آنرا ميتوانند كاملا درك نمايند و اين اشتباه و خطا در اعمال و انديشههاى آن مردم اثر ميگذارد .
و گمان ميكنند حاكم مطلق زندگى و مرگ خودشان مىباشند با اينكه مىبينند :
هزار نقش بر آرد زمانه و نبود
يكى چنانكه در آيينه تصور ما است
لذا امير المؤمنين عليه السلام در پاسخ اخطار كنندگان با كمال آرامش خاطر ميفرمايد : براى زندگى من از جانب خدا سپرى است نگهدارنده . البته حفظ حيات از مخاطرات و عوامل مزاحم آن قانون طبيعى و وظيفه الهى آدمى است ، ولى هرگز براى يك انسان اين قدرت وجود ندارد كه اختيار حيات و موت خود را در دست داشته و از همه مسائل مربوط به عامل بقاى زندگى و عامل فناى آن آگاه شود و بر فرض آگاهى بتواند موقعيت كاملا صحيح را درباره منظور خود انتخاب نمايد .
حتى در آنموقعيتهائى كه آدمى يقين به پايان يافتن حيات خود مينمايد ،
مانند بيمارى مهلك يا كسى كه براى كيفر به اعدام برده مىشود ، اگر چه بآخرين لحظات حيات هم رسيده باشد ، باز يقين نهائى به مرگ نخواهد داشت . و اگر از ديدگاهى ديگر اين مسئله را بررسى نمائيم ، يقين به پايان يافتن حيات غير از پايان واقعى حيات است كه مربوط به مشيت خداونديست ، و آن حصار پشت پرده طبيعت كه حيات را در برگرفته است ، حصاريست كه خداوند موقع شكسته شدن آنرا تعيين فرموده و با كلماتى گوناگون آنرا بيان فرموده است ، مانند اجل :
هُوَ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى اَجَلاً 1 ( او خداونديست كه شما را از گل آفريده سپس حكم به مدت ( معين ) فرموده است )
-----------
( 1 ) الانعام آيه 2 .
[ 272 ]
وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَيْبَ فيهِ 1 ( و براى آنان مدت معينى قرار داده است كه ترديدى در آن نيست ) وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ اَجَلُها 2 ( و خداوند مرگ هيچ نفسى را به تأخير نميندازد [ موقعيكه اجلش فرا رسيده باشد ] ) اين مدت معين درباره حيات اقوام و ملل هم گوشزد شده است :
لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ 3 ( براى هر امتى اجل معينى است ، هنگاميكه آن اجل معين فرا رسد نه يك ساعت به تأخير ميفتند و نه ساعتى پيشتر منقرض ميگردند ) البته ممكن است مقدمات قطعى فرا رسيدن اين اجل چنانكه متذكر شديم ،
براى انسان معلوم شود ، ولى خود بوجود آمدن آن مقدمات ، با علم خداوندى و تعيين قانونى او است . بنابر اين از مجموع سخنان امير المؤمنين ( ع ) و از ديگر منابع اسلامى مانند آيات قرآنى و احاديث معتبر باين نتيجه ميرسيم كه مرگ چه طبيعى و چه غير طبيعى پيرو قانون و مشيت خداوندى است ، اگر چه ممكن است مقدمه تحقق مشيت خداوندى را خود انسان آماده كند ، مانند اقدام به خودكشى حتمى و غير ذلك .
-----------
( 1 ) الاسراء آيه 99 .
-----------
( 2 ) المنافقون آيه 11 .
-----------
( 3 ) يونس آيه 49 .
[ 273 ]