نوع يكم حجابهاى ناشى از انحرافات عملى است
مانند غوطهور شدن در معصيتها و ارتكاب جرمها و تسليم شدن به هوى و هوسهاى نفسانى و خودپرستىها در اشكال گوناگونش . حجابهاى ناشى از انحرافات عملى نه تنها آدمى را از شناخت بديهى خدا و ارتباط با او محروم ميسازند ، بلكه حتى متقنترين و علمىترين دلايل وجود خداوندى را هم مات و پريده رنگ مينمايند و آن دلايل را بصورت الفاظ و مفاهيمى بىمحتوى در ميآورند كه كمترين اثرى در عقل و قلب شخص منحرف بوجود نميآورند .
ما افراد فراوانى از متفكران بسيار با اقتدار مغزى در حكمت الهى و غوطهور شده در مسائل آن حكمت عاليه و دقيقا آشنا با دلايل كاملا متقن در اثبات وجود خداوندى ، سراغ داريم كه از ارتباط با خدا و دريافت او بىبهره هستند . هيچ احساس تعهد عالى انسانى الهى در آنان ديده نميشود ،
ديدگان اينان چنانكه با حجابهاى بظاهر علمى پوشيده ميشود ، همچنان با حجابهاى ناشى از انحرافات عملى نيز نابينا ميگردد .