گروه سوم
آياتى در قرآن وجود دارند كه به جهت اهميت عمل ، آن را مورد نظاره الهى معرفى مىكنند ، مانند :
وَ هُوَ اَعلَمُ بِما يَفعَلُونَ 1 ( و او به كارى كه انجام مىدهند ، داناتر است ) .
-----------
( 1 ) الزمر آيه 70
[ 26 ]
إنَّ اللَّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصيرٌ 1 ( قطعا خداوند به كارى كه انجام مىدهيد ، بينا است ) .
وَ اللَّهُ شَهيدٌ عَلى ما تَعمَلُونَ 2 ( و خداوند گواه كارى است كه انجام مىدهيد ) اَلَم يَعلَم بِاَنَّ اللَّهَ يَرى 3 ( آيا نمىداند كه خدا مىبيند ) وَ لا تَعمَلُونَ مِن عَمَلٍ اِلاَّ كُنَّا عَلَيكُم شُهُوداً 4 ( و عملى را انجام نمىدهيد مگر اينكه ما بر شما شاهد مىباشيم ) در قرآن مجيد در حدود 80 آيه اين موضوع را تأكيد مىكند كه خداوند متعال همه اعمال انسانى را مىبيند و مىداند .
هيچ عاملى براى رشد انسانى نيرومندتر از آن نيست كه بداند همه حركات او تحت نظاره خداوندى است و هر كارى كه مىكند و سخنى كه مىگويد و انديشهاى كه در ذهنش به جريان مىافتد ، ثبت و ضبط گشته ، سرنوشت آينده ابدى او را تشكيل مىدهند .
كسى كه به چنين اصلى معتقد است ، كمترين تعدى به حقوق ديگران نمىكند ، هرگز دروغ بر زبانش جارى نمىگردد ، سخنى بر ضرر ديگران نمىگويد ، حتى انديشههاى خود را هم از گرايش به پليديها محفوظ مىدارد .
هيچ يك از مكتبهاى اصلاحى بشرى اين عامل نيرومند را توصيه نمىكند .
تنها اديان حقه ، مخصوصا دين اسلام است كه توجه به اين عامل و پذيرش آن
-----------
( 1 ) آل عمران آيه 98
-----------
( 2 ) البقره آيه 110 .
-----------
( 3 ) العلق آيه 14 .
-----------
( 4 ) يونس آيه 61 .
[ 27 ]
را سخت تأكيد مىنمايد . آگاهى به اينكه خداوند متعال همه حركات و شئون انسانى را مىداند ، لازمه معرفتى والا درباره خداوند است ، كه همه موجوديت انسانى را از آن خدا مىداند ، لذا اين عامل در آيهاى از قرآن چنين نمودار مىشود :
قُل اِنَّ صَلوتى وَ نُسُكى وَ مَحياىَ وَ مَماتى لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ 1 ( بگو به آنان : نماز من و اعمال من و حيات و ممات من از آن خداوندى است كه پرورنده عالميان است ) .
آن من كه معتقد بدين اصل كمالبخش است ، و خود را از همه جهات وابسته به مبدأ برين مىداند ، احساس كدامين قدرت ، او را به طغيانگرى مىكشاند ؟ آن انسان كه به اصل مزبور معتقد گشته است ، چگونه مىتواند انسان صميمى نباشد و چگونه مىتواند خود و ديگران را در دام خودخواهى هايش بفريبد ؟ معتقد بدين اصل حياتبخش ، هرگز احساس حقارت نمىكند و به بيمارى خود بزرگبينى هم مبتلا نمىگردد .
آنانكه اين اصل را نمىپذيرند ، بروند و براى انتقاد و مبارزه با اصل تنازع در بقاء كه همه رسالتهاى انسانى و همه ارزشهاى انسان را به عنوان خرافات و موهومات مىنگرد ، پاسخى قانع كننده پيدا كنند و خودشان هم مىدانند كه هرگز به چنين پاسخى دست نخواهند يافت .
در اين مبحث عظمت كار و كوشش و لزوم هدفگيرى عالى براى آن ،
با بهترين و منطقىترين ديدگاه اثبات گشت .