برهان نظم ( 1 ) در تقسيمبندیای كه در جلسه گذشته عرض شد گفتيم كه راههايی كه برایاثبات وجود خدا وجود دارد مجموعا سه نوع راه است : راه دل يا راه فطرت، نوع دوم راههای حسی يا راههای علمی و به اصطلاح نيمه فلسفی ، نوع سومراههای فلسفی . بحث ما در جلسه گذشته راجع به راه دل و فطرت بود كه آن مربوط به علمو فكر و عقل و استدلال و اينجور چيزها نبود ، مربوط به اين بود كه يكپيوند به معنی يك جاذبه و كشش در وجود هر انسانی هست كه او را به حسبطبع و غريزه به سوی مبدأ میكشاند . بحث ما راجع به آن تمام شد . فقط منيك نكتهای در دنباله عرايض آن جلسه خودمان عرض میكنم برای اينكهمطلبمان ناتمام نمانده باشد ، بعد وارد بحث ديگرمان میشويم ، و آن ايناست كه ممكن است بعضی از افراد خيال كنند كه اين مسأله احساس درونی كهاخيرا علمای روانشناس از طريق علمی و تجربی و روانشناسی آن را كشفكردهاند ، آن جاذبه معنوی را كشف كردهاند ، يك چيز بسيار تازهای است وسابقه نداشته است ، در صورتی كه اين مطلب سابقه دارد ، البته نه به اينطرز بيان ، به طرزهای ديگری كه بيان شده است . همين را حكما و فلاسفه ازطريق فلسفه اثبات میكردند نه از طريق روانشناسی و آزمايشهای تجربی ،يعنی آنها اين جور ادعا میكردهاند كه اگر عالم مبدأ و خدايی داشته باشدكه دارد ، يعنی |