نمیدانستند ، يعنی اگر كسی خيال كند ذات خدا ازلی است ولی اين ذاتازلی ، بلامخلوق بوده ، مدتی بوده ، يكمرتبه مثلا در صدهزار سال پيش ، يكميليون سال ، صد ميليون سال ، ميلياردها سال پيش بالاخره هر چه بگوييم ،اين زمان محدود میشود و او نامحدود است به فكر خلقت كردن افتاد ، اينغلط است . خوب ، تا اينجا حرف درستی است . ولی از طرف ديگر درطبيعيات قديم درباره افلاك يك عقيده خاصی داشتهاند ، درباره زمين همعقيده خاصی داشتهاند . وضع افلاك را وضعی میدانستند كه تغيير ناپذير است، يعنی هيچوقت تغييری در وضع افلاك پيدا نمیشود ، در گذشته اين طور بوده، در آينده هم اينطور خواهد بود . از اين دو نظريه ، نظريه سومی تكوينپيدا میكرد و آن اينكه پس انواع عالم هميشه بودهاند و هميشه هم خواهندبود . پس معلوم شد اينكه میگويند در دنيای علم دو نظريه بيشتر وجود نداشتهاست . حرف غلطی است ، در دنيای علم و فلسفه سه نظريه وجود داشته است. بررسی نظريات فوق حالا بياييم راجع به اين نظريات صحبت كنيم . اما فيلسوفان قديم مثلارسطو و ابنسينا ، چون امروز يك پايه نظريه آنها متزلزل شده ، اساسدليلشان متزلزل است . آن قدمی كه برای انواع انسان قائل بودند ، برپايهاين خلقت خاصی بود كه برای ساختمان زمين و آسمان قائل بودند ، و چونبكلی اساس آن فلكيات متزلزل است ، يك پايه حرف آنها متزلزل است .امروز ثابت شده است كه وضع اين زمين ما در ميليونها سال پيش با امروزخيلی متفاوت بوده است و وضعش طوری بوده كه امكان نداشته است جانداریبر روی آن زندگی كند . نه اينكه آنها وضع زمين را از هر جهت ثابتمیدانستند ، افرادی مثل ابنسينا تصريح میكنند كه هزاران تغيير بر رویزمين پيدا شده ، حتی به اين موضوع كه محل درياها تبديل به خشكی و خشكیتبديل به دريا میشود [ تصريح میكنند ] . حتی میگويند اول كسی كه فسيل راكشف كرده است ، ابنسيناست ، و اين مطالب در كتاب او هست . ولی اينمطلب كه يك روزی بوده است كه زمين قابليت اين كه موجود جاندار بررويش زندگی كند نداشته است ، در فرضيه قدما نبوده است . از نظر علمامروز تقريبا ثابت و محقق است كه يك روزی بوده است كه زمين چنينقابليتی كه جانداری بر رويش زندگی كند ، نداشته است . |