شخصيت قائل شديم ، چه مانعی دارد ؟ " برای طبيعت شخصيت قائل بشوم "همين حرف است [ كه در طبيعت ميل به تكامل و توجه به هدف هست ] .طبيعت چه شخصيتی دارد ؟ مقصود او شخصيت اجتماعی كه نيست ، مقصود ايناست كه خود طبيعت - يعنی طبيعت موجود زنده - هم نقشی دارد . هميشهنبايد دنبال عوامل خارجی رفت كه عوامل خارج از وجود اين موجود زنده ، چهاثری روی آن بخشيده است ، در خود اين موجود زنده هم يك ميل به تكامل وتوجه به هدف وجود دارد . اين [ مطلب ] را من از قسمتهای مختلف اينكتاب برايتان میخوانم . بعضی از قسمتها قدری ابهام دارد و بعضی نه .میگويد : " گفتهاند من از انتخاب طبيعی مانند نوعی قوه فعاله يا قدرتمافوقالطبيعه صحبت میكنم ( 1 ) ، ولی چه كسی به مؤلفينی كه از اثر قوهجاذبه سخن میگويند و آن را تنظيم كننده حركات سيارات میدانند ايرادیمیكند ؟ هر كسی معنی اين اصطلاحات مجازی را میداند و ضرورت آنها را برایروشن ساختن بحث به ايجاز سخن درك میكند . در عين حال خيلی مشكل است دراين اصطلاح از شخصيت دادن به طبيعت اجتناب شود ( 2 ) . انسان روی صفاتظاهری و مرئی جانداران میتواند مؤثر باشد ، در صورتی كه طبيعت ( اگرمجاز باشم تحت اين اسم به بقای اصلح شخصيت دهم ) به ظواهر نمیپردازداگر چه ظاهر فايدهای برای موجود زنده دربر نداشته باشد . ( 3 ) طبيعتمیتواند روی اعضای داخلی و كمترين اختلاف ساختمانی جسمانی و تمام اعمالحياتی مؤثر باشد . انسان فقط يك منظور دارد و آن انتخاب جاندار است بهنفع خود ، ولی طبيعت انتخاب را به نفع موجود صورت میدهد . طبيعت بهصفات انتخاب شده ميدان عمل میدهد و اين كار ، عمل انتخاب را تقويتمیكند ، در صورتی كه انسان ، زادگان آب و هوای مختلف را در يك ناحيهجمع میكند و از صفات منتخبه ندرتا به طرز مخصوص برازنده استفادهمینمايد " . پاورقی : . 1 آنها از اين كلمات خيلی میترسند چون وقتی میگويند " قدرت فعالهو مافوق الطبيعه " فورا آن حرفهای كشيشها به يادشان میافتد و لهذا زودنفی میكنند . . 2 هنوز اين عبارت او خيلی صراحت ندارد ، ولی عبارتهای بعدی صراحتدارد . . 3 يعنی تا ظاهر فايدهای برای موجود زنده نداشته باشد ، طبيعت به آننمیپردازد . |