طرح مسأله " شرور " از جنبه عدل مبدأ عالم يك مطلب ديگری كه در اينجا به وجود آمده است ، به اين شكلی است كهما طرح كردهايم و شكل كامل مطلب اين است : بودن اين شرور و بديها وبینظمیها در عالم يا از اين جهت است كه مبدأ عالم ، عالم و شاعر و حكيمنيست و آنچه واقع میشود روی تصادف طبيعت واقع میشود و از يك مبدألاشعور صادر میشود يا اگر عالم هست پس عادل نيست ، اين با عدالتمنافات دارد . او يا نمیداند و میكند ، پس مبدأ شاعری در عالم نيست ،يا میداند و میكند ، پس مبدأ عالم عادل نيست ، و آنگاه چطور ممكن استشما مبدأ و خدايی را اثبات كنيد كه در عين حال عادل نباشد ؟ پس ، ازجنبه " عدل " مسأله را طرح كردهاند . حرفهايی كه در اين زمينه گفته شده است چيست ؟ در اينجا در سه چهارمرحله بحث شده است . مرحله اول تحليل حقيقت شرور و بديهاست ، كه اصلاحقيقت شر و بدی و منشأ شريت و بدی در عالم چيست ؟ مرحله دوم مرحله تفكيك ناپذيری خير و شر از يكديگر است ، يعنی اينمسأله كه : آيا خير و شر در نظام عالم عقلا از يكديگر تفكيكپذيرند كه آنوقت اين بحث پيش بيايد كه مبدأ عالم كه خيرات را آورده است چرا شروررا هم آورده است ؟ يا اينها آنچنان لازم و ملزوم يكديگرند كه محال استكه از يكديگر تفكيك بشوند ؟ يا بايد نه خيری و نه شری باشد و يا اگربناست آن خير باشد ، خواه ناخواه و به ضرورت ( به معنای امتناع انفكاك) حتما اين شروری هم كه شما میگوييد شرور است ، دنبال آن بايد باشد .مرحله سوم مرحلهای است كه غير حكما هم روی آن بحث كردهاند و آن ايناست كه اين شروری هم كه شما شرور میناميد و بدی میدانيد ، صد درصد بدنيستند ، اينها بدند به نسبت ، [ يعنی ] از جنبهای بدند ، و همينبديهايی كه شما میگوييد ، منشأ خوبيهای دنيا هستند ، بديها منشأ خوبيهاهستند . ( اين غير از آن است كه خوبيها و بديها از يكديگر تفكيكناپذيرند ) . همه اينها به اصطلاح ، فلسفه دارند ، بر مصيبتها فوايدیمترتب است ، بر سختيها و شدايد فوايدی مترتب است ، بر مرگ و پيریفوايدی مترتب است . اينجا مسأله فوايد بديها مطرح میشود كه خيلیها وارد |