اسمش را " انسانيت " میگذاريم . " « هل جزاء الاحسان الا الاحسان » "( 1 ) قرآن به صورت سؤال میگويد : آيا پاداش نيكی كردن جز نيكی كردنچيز ديگری است ؟ يعنی هر كسی به فطرت خودش میفهمد پاداش نيكی نيكیاست . فرض كنيد در يك مسافرتی ، در يك بيابانی ، يك جايی گرفتار شديد ،فوقالعاده گرفتاری شديدی پيدا كرديد . يك كسی اتفاقا آنجا پيدا شد و چونديد شما اين گرفتاريها را داريد ، آمد و انسانيت كرد ، و به شما كمككرد . اگر ماشينتان خراب شده بود ، كمك كرد و ماشين شما را درست كرد ،اگر پول شما را دزد زده بود ، آنجا به شما پول داد ، يك مقداری همكمكهای ديگر كرد . در يك كشور غريبی اين كمكها را كرد و رفت . احتمالاين هم كه شما يك بار ديگر او را ببينيد آنهم در كشور خودتان ، درصداحتمال يكی بيشتر نيست ، كه نمیشود گفت او به اين خاطر اين كار را كردهكه يك روزی بيايد از شما پاداش بگيرد . صد درصد يقين داريد كه او فقطبه خاطر اينكه به شما نيكی كند اين كار را كرده است . تصادفا شما اينآدم را پنج سال ديگر در كشور خودتان ديديد . اتفاقا اين آدم هم در يكجايی يك گرفتاریای پيدا كرده ، شما هم اطلاع پيدا كرديد كه يك گرفتاريهايی دارد . آيا وجدان شما در اينجا قضاوتی دارد يا ندارد ؟ مسلمايك چنين قضاوتی دارد كه اين آدم در يك چنين شرايطی به من نيكی كردهاست و الان او در شرايطی قرار گرفته است كه من در آن شرايط بودم و منفعلا در شرايطی هستم كه او در اين شرايط بود يعنی امكانات دارم ، پسبايد به او نيكی كنم . اين را میگوييم قضاوت وجدانی ، يعنی میگوييموجدان بشر حكم میكند ، دليل ديگری ندارد غير از اينكه وجدان حكم میكند .ممكن است كسی منكر باشد ولی شما ببينيد میشود انكار كرد ؟ هر چيزی كهدليلش فقط اين است كه میگوييم وجدان بشر حكم میكند ، انسانيت اينجورحكم میكند ، معنايش اين است كه در وجود من يك چنين قضاوتی وجود دارد ." « و نفس و ما سويها ، فالهمها فجورها و تقويها »" ( 2 ) قسم بهنفس و تعديل اين نفس و اينكه او را معتدل آفريده است . " « فالهمها " آفريد نفس را و الهام كرد به او ، القاء كرد به او كار زشتش را و پاورقی : . 1 رحمن / . 60 . 2 شمس / 7 و . 8 |