آنجا هم شيطان میگويد ما افساری در كار نداشتيم . آيه قرآن به تعبير مامیگويد : ريسمانی ، افساری ، جبری ، چيزی در كار نبود " « الا ان دعوتكمفاستجبتم لی »" من فقط دعوت كردم ، خواندم ، شما هم به سرعت پذيرفتند( 1 ) . " « فلا تلومونی و لوموا انفسكم »" پس مرا سرزنش نكنيد ،خودتان را سرزنش كنيد . " « ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخی » "اينجا نه شما به درد من میخوريد و نه من به درد شما . حالا آنجا كه طلبكارمیشود اينجاست : " « انی كفرت بما اشركتمون »" من كفر میورزم بهاينكه شما مرا شريك پروردگار كرديد . در اينجا دم از توحيد میزند : شمامشركيد كه من را در مقابل خدا گرفتيد ، ولی من از اين شرك تبری میجويم .بنابراين شيطان از نظر قرآن يعنی يك مبدأ باطنی و معنوی كه كارش فقطاين است كه انسان را به بدی و شر و معصيت دعوت میكند اما اين ، دعوتاجبار كننده نيست ، فقط دعوتی است ، يعنی نشان میدهد . مولوی چه خوبمیگويد :
ضرورت وجود شيطان از نظر نظام كلی عالم هميشه در دنيا دو دعوت وجود دارد ، از يك طرف دعوت به خير و صلاح واز طرف ديگر دعوت به شر و فساد ، و اين انسان است كه در ميان اين دودعوت بايد به حكم اختيار خودش ، آن دعوت خير و صلاح را بپذيرد ، مصداق" « و هديناه النجدين »" ( 2 ) است . مصداق " « انا هديناه السبيلاما شاكرا و اما كفورا »" ( 3 ) است . اگر در وجود خود انسان ، نفس اماره ، يا در خارج از وجود انسان ، آنكه الهام بخش به نفس اماره است ، نبودند ، اگر نفس امارهای نبود واگر شيطانی نبود ، اگر دعوت به شر و فسادی نبود ، اگر امكان شر و فساددر انسان نمیبود ، خوبی هم ديگرپاورقی : > نداريم . اگر من از خودم دارايی میداشتم البته آن حساب ديگری بود ،اما من از مال عموم دارم زندگی میكنم ( آن وقت وضع عموم هم خيلی بد بودهاست ) و ناچارم اين طور باشم . . 1 " استجابت " اجابت خيلی سريع را میگويند . . 2 بلد / . 10 . 3 دهر / . 3 |