اشياء داريم . يكی دو مطلب بود كه اشاره كرديم ، گفتيم كه درباره خلقت يا حدوثاشياء ، يك وقت كسی دنبال اين است كه بگويد روز اولی كه يكمرتبه دريك لحظه تمام عالم از كتم عدم به وجود آمد ، كی بود ؟ آيا چنين لحظهایوجود داشته ؟ يا وجود نداشته است ، هر چه كه جلو برويم ، مخلوقات وموجودات بودهاند ؟ عرض كرديم كه ما به دلايلی كه در هفته پيش گفتيمدنبال اين مطلب نيستيم ، حالا لازم نيست دلايل آن را بحث كنيم . ما اگرراجع به حدوث و خلقت اشياء بحث میكنيم ، نه اينكه میخواهيم بگوييم كهآيا علم امروز ، فلسفه امروز ثابت كرده است كه بالاخره اين زمان - كه درگذشته بوده است ، يك وقتی بوده كه هيچ چيز نبوده است ، يكمرتبه اشياءبه وجود آمدهاند - [ كی بوده است ؟ ] نه ، بحث ما درباره همين جريانموجود عالم است كه ما اشيائی را به چشم ظاهر میبينيم ، اشيائی معدوم واشيائی موجود میشوند ، آيا با نظر دقيق علمی واقعا چنين چيزی است ؟واقعا موجودهايی معدوم و معدومهايی موجود میشوند و واقعا الان خلقت وحدوثی در عالم رخ میدهد ؟ يك گياه كه بوجود میآيد ، واقعا چيزی خلق شدهاست ؟ يا اينكه نه ، هيچ چيزی در عالم خلق نمیشود و هيچ چيزی در عالمحادث نمیشود ، هيچ موجودی معدوم نمیشود و هيچ معدومی هم موجود نمیشود ؟پس بحث ما در اين جهت است . يك مطلب ديگر هم عرض كرديم كه آن هم فعلا مطمح نظر ما نيست و آن ايناست كه از نظر حكمای الهی در موضوع خداشناسی هيچ لزومی ندارد كه اينعالم ما لحظه اولی داشته باشد ، اگر هيچ لحظه اول هم نداشته باشد ، باخدايی خدا جور درمیآيد ، بلكه لازمه خدايی خدا اين است كه عالم اولنداشته باشد ، اصلا لازمه اينكه خدايی باشد ، اين است كه مخلوقاتش هم اولنداشته باشند . به عقيده آنها اگر مخلوقات از نظر زمانی محدود باشند ،با خدايی او منافات دارد . همينطور آنها يك حرف ديگر هم دارند ،میگويند برای اينكه ما خدا را خالق و آفريننده عالم بدانيم . حتی لزومیندارد حدوث زمانی را به همين معنا اثبات كنيم كه بگوييم اشيائی در همينجريان موجود ، معدوم بودند موجود شدند ، موجود بودند معدوم شدند . حرفیدارند كه اسم آن را " حدوث ذاتی " میگذارند ، میگويند حدوث ذاتیاشياء كافی است برای اينكه آنها مخلوق حق باشند . اين مسأله هم فعلا برایما مطرح نيست و از نظر شخص من اين حرف حرف درستی هم هست ، يعنی اگرهيچ حدوث زمانی در |