مكان " است . انرژی كه اين طرف رابطه و معادله است ، مساوی است باتغيير مكان [ ضرب ] در قدرت ، يعنی ما میتوانيم بگوييم ماده يك حالتیاز " تغيير مكان در نيرو " است كه به اين شكل درآمده است . استاد : اجازه بدهيد حالا نيرو و قدرت را تعريف كنيم . خود نيرو رامیخواهيم ببينيم چيست ؟ نيرو را در مقابل ماده چه تعريف میكنيد ؟ قوهمیگوييد ؟ انرژی میگوييد ؟ [ هر چه تعريف میكنيد ] ، باز هم به قوهبرمیگردد ، به اصطلاح يك فرض فلسفی به آن میدهيد ، يعنی از باب اينكهوقتی كه كار میبينيد ، برای كار هميشه منشأ فرض میكنيد ، نام آن منشأ ومبدأ كار را " قوه " میگذاريد . يكی از معانی " قوه " هم كه در قديممیگفتند ، همين مبدأ اثر و منشأ كار بود . استاد روزبه : در مورد نيرو و كار بايد برگرديم به مبنای مكانيكی كهگاليله پیر يزی كرد . اصلی را قبول كردهاند به نام اصل " اينرسی " كهبه اصل " جبر " ( مجبور بودن اجسام ) يا اصل " ماند " ترجمه شده است. " ماند " ترجمه بهتری برای " اينرسی " است . " ماند " يعنی بهيك حال ماندگی . مقصود اين است كه تا بر جسم علت خارجی اثر نكند ، بهآن حالتی كه هست باقی است ، اگر ساكن است به حال خودشباقی است و اگرمتحرك است ، تا روی آن علتی اثر نكند ، حركتش را به طور يكنواختادامه خواهد داد . اگر خلاف اين اصل مشهود شد ، يعنی جسم ساكنی متحرك شدو جسم متحركی ساكن گشت يا در حركت آن تغييری حاصل شد ، در آنجا عاملیدخالت كرده كه به آن عامل " نيرو " میگويند . " قوه " در اصطلاحفلسفی غير از اين است . استاد : من اينجا يك مجهول ديگری دارم كه در جلد سوم اصول فلسفه وروش رئاليسم نيز آن را طرح كردهام و اين همچنان برای من به صورت يكسؤال باقی است . اين قانون " اينرسی " اولينبار به وسيله گاليله كشفشد و در كتاب خلاصه فلسفی نظريه اينشتين مینويسد : " دوهزار سال بود كهاين فكر ارسطويی بر علم حكومت میكرد كه حركت به علت احتياج دارد ومحرك میخواهد " . اگر ما فضايی را در عالم فرض كنيم كه در آن فضا يكسطح بسيار صافی باشد كه با همان دقت عقلی هيچ گونه اصطكاكی نداشته باشد، اين جسم ( گلوله ) ما هم آن قدر صاف باشد كه حتی دندهای هم نداشتهباشد ، هوايی اصلا وجود نداشته باشد ، قوه جاذبهای ا ساسا وجود نداشتهباشد ( از نظر مانع ، خلا مطلق باشد ) و ما حركتی به اين جسم بدهيم ، مثلاسرعتی |