تعبير حكمای قديم ) و مرد ديگری به نام انباذقلس ( 1 ) نظريهشان از قديم معروف است كه قائل بودهاند انواع از يكديگر مشتق شدهاند . حتی در كتاب فلسفه النشوء والارتقاء كه شبلی شميل معروف لبنانی نوشته است ، ( 2 ) در يكی از مقدماتی كه برای اين بحث ذكر میكند ، تاريخچه نظريه تطور ( نشوء و ارتقاء ) را ذكر میكند و در آنجا اقرار میكند كه اين نظريه دو هزار و پانصد سال سابقه دارد . پس يك نظريه در ميان علما و فلاسفه دنيا همين نظريه نشوء و ارتقاء بوده است . البته آنها آن عواملی را كه بعدها لامارك ، داروين و بعد از داروين بيان كردهاند ، به اين دقت بيان نكردهاند ولی اصل اين نظريه ( كه انواع از يكديگر اشتقاق پيدا كردهاند و انواع در اصل خيلی كم بوده يا بيشتر از يك نوع نبوده است ) وجود داشته است . حتی راجع به اينكه اولين حيوانی كه در دنيا به وجود آمده است چگونه بوده ، دريايی بوده است يا صحرايی يا به صورت كرمهايی بوده كه در لجنزارها به وجود آمدهاند ، حرفهايی گفتهاند . نظريه " خلقت " گذاشتهاند ، يعنی ثبات انواع براساس حدوث زمانی انواع . عامه مردم عقيدهشان اينطور بوده كه يك روزی بوده است كه انسان نبوده ، بعد بیسابقه وناگهانی يك جفت انسان آفريده شده ، يك روز بود كه گوسفند نبود ، بیسابقه و ناگهانی يك جفت گوسفند آفريده شد ، و همچنين حيوانات ديگر . اين نظريه يك نظريه عامی و مربوط به عامه مردم تلقی میشد ، نه يك نظريه فيلسوفانه . هيچ فيلسوفی پيدايش انواع را به اين شكل قبول نكرده است ، يا سكوت كرده و يا خلاف اين را گفته است . پاورقی : |