كسی كه روز اول آمد اين خانه را ساخت ، بعد هم رفت دنبال كارش . خدارا به منزله بنای عالم حساب میكنيم ، آن سازنده اول عالم كه اگر عالماول نداشته باشد ، سازنده هم ديگر ندارد . مسلم خدا اگر مثل بنا میبود (بايد عالم هم اول میداشت ) . اين خانه اگر اول نداشته باشد . يعنی بههمين هيئت و وضعی كه هست از ازل همينجور بوده ، خوب بنايی حتما نداشته، چون بنا میآيد اين را به اين وضع ، به اين صورت میسازد ، ولی دربابخدا چطور ؟ درباب خدا اين جور نيست . هيچ برای ما فرق نمیكند كه مازمان را متناهی بدانيم يا نامتناهی ، اينها برای بحث در وجود خدا تأثيرندارد . اين هم يك مطلب . مطلب ديگر : راههای اثبات وجود خدا چيست ؟ از چه راههايی میشود واردشد برای اثبات وجود خدا ؟ آيا اين راهها راههای مختلفی است يا راههایمختلفی نيست ؟ اين مسأله باشد برای جلسه بعد . . . . صيادی داشت میرفت . يك مرغی ، كبوتری از بالا حركت میكرد ،سايهاش افتاده بود روی زمين . او توجه نداشت كه اصلا اين چيزی نيست ،خيال میكرد اين خودش چيزی است . اين را دنبال میكرد ، هميشه میرفت ونمیدانست آن كه اصل است يك چيزی است كه بالای سر اوست و اين سايهایاز سايههای اوست . - . . . درست است ، میشود . استاد : نمیخواهم بگويم درست است يا درست نيست . البته ما در مقاماثبات " مثال " نيستيم . " مثال " افلاطونی قابل بحث است و خودشتاريخچهای دارد . " مثال " افلاطونی كه تصور افلاطون از " مثال " چهبوده ، بعد ديگران در اين زمينه چه گفتهاند ، خودش يك مطلبی است ولیما اينجا به عنوان مثال و برای توضيح مطلبعرض كرديم ، نخواستيم بگوييم" مثال " افلاطونی درست است يا درست نيست . - يكی از خانمها سؤال كردهاند كه فرموديد خدا شيئی جدا از اشياء نيست، بلكه در اشياء است ، بنابراين " به سوی خدا " چه مفهومی دارد ؟استاد : اينكه عرض كرديم كه خدا در اشياء است نخواستيم همه مطلب رااينجا |