در ملل و نحل ، از كتابهای مسيحيها نقل كرده كه حتی خود شيطان بعد ازآنكه ملعون و مطرود بارگاه الهی شد ، شش اعتراض به خداوند كرد و گفت :اولا تو چرا مرا آفريدی ، تو كه میدانستی من آخر كارم به اينجا میكشد چرامرا آفريدی ؟ بعد از آنكه مرا آفريدی ، تو كه میدانستی اگر به من امر بهسجده كنی ، طبيعت من حاضر نيست كه اين خضوع را انجام دهد ، تو كهمیدانستی من معصيت میكنم ، چرا امر كردی ؟ بعد از آنكه من سجده نكردم ودشمن آدم شدم ، چرا مرا براو مسلط كردی ؟ من به تو گفتم : " « انظرنیالی يوم يبعثون »" ( 1 ) به من مهلت بده ، مرا از بين نبر ، چرا مراهلاك نكردی ؟ گفتم به من مهلت بده ، گفتی بسيار خوب ، مهلت دادم .گفتم من میخواهم فرزندان آدم را وسوسه كنم برای اينكه آنها را گمراه كنم، خيالات بد در دل آنها القاء كنم ، گفتی بسيار خوب برو هر كار دلتمیخواهد بكن ، وقتی گمراه كردی ، من هم گمراهان را يكسره میبرم جهنم . واز اين جور سؤالات . در اول حرفش در اين نقلی كه شراح اناجيل كردهاندگفت : خدايا تو حكيم هستی ، از حكيم اين كارها نسزد . به جوابش گفتندكه اول ما تو را به همان حرف خودت میگيريم ، گفتی ما حكيم هستيم . بله، ما كه حكيم هستيم ، هيچ كاری را بدون حكمت انجام نمیدهيم . بنابراينفضولی موقوف ، برو دنبال كارت ! ببينيد ، راجع به شيطان بحثهايی هست . اولا قرآن كريم اينطور میفهماندكه شيطان قبل از خلقت انسان در صف ملائكه بود ، بعد از خلقت انسان ازصف ملائكه خارج و رجيم شد . در موضوع وسوسههای شيطانی هم قرآن كريم بيانكرده است كه اين موجود انسان را وسوسه میكند ، از زبان خود او نقل كردهاست : " « بما اغويتنی لازينن لهم فی الارض »" ( 2 ) من بر روی زمينيك چيزهايی را در نظر اينها جلوه میدهم ، نشان میدهد كه كيفيت گمراهكردن شيطان چه كيفيتی است ، يعنی از راه ادراكات و احساسات و از راهدل وارد میشود ، راه ديگری هم نيست . باز از قرآن كريم اين مطلب استفاده میشود كه اين تسلط شيطان بر انسانيك تسلط محدودی است ، چون خودش هم میگويد : " « لاغوينهم اجمعين ، الاعبادك منهم المخلصين »" ( 3 ) گمراهشان خواهم كرد مگر بندگان مخلصتورا ، كه آنها را ديگر پاورقی : . 1 اعراف / . 14 . 2 حجر / . 39 . 3 حجر / 39و . 40 |