كند ، هم به پای دراز و هم به گردن دراز هر دو نياز داشته است ، نيازداشته كه تنهاش بيرون و پاهايش در آب قرار گيرد كه تكيه تنهاش روی آنباشد ، گردن درازی هم داشته باشد تا ماهيها را از لای لجنها بيرون بكشد .میگويد در ابتدا كه اين پاها دراز نبوده ، چون احتياج بوده است ، خودشرا قهرا میكشيده ( مثل يك آدمی كه سر انگشتها راه میرود و میخواهد بهاصطلاح پا بلندی كند ) و در نتيجه تدريجا پای اين حيوان دراز و درازتر شدهاست . باز سؤال ما همين است : آيا نفس اين احتياج و نفس اين عمل كهچون آب زياد بوده ، اين حيوان با سرانگشتهايش راه میرفته است ، كافیاست كه پاهايش قد بكشد ؟ مثلا پاهای ده سانتیمتریاش كمكم بشود صدسانتیمتر ؟ پس اين هم باز به نوبه خودش كافی نيست . بنابراين اصل اول نظريه لامارك تأثير محيط است ، اصل دوم پيدايشنيازمنديهای جديد و عادات جديد براساس آن نيازمنديهاست ، و اصل سوم آناين است كه اين صفات با وراثت منتقل میشود ، اينها اصول سه گانهلامارك است . از اين اصول سه گانه ، ما تأثير محيط را قبول داريم ، منكرنيستيم ولی مدعی هستيم كافی نيست . فايده استعمال و عدم استعمال را قبولداريم ولی معتقد هستيم اينها در توجيه [ پيدايش ] عضو كافی نيستند .البته او راجع به وراثت هم [ سخن ] گفته است كه يكی از اشكالات عمدهحرفهای او همين است ، معتقد شده است كه صفات اكتسابیای كه موجود زندهدر محيط خاص پيدا میكند ، به فرزندان او منتقل میشود . اين را بايدببينيم علم وراثت قبول میكند يا قبول نمیكند ؟ بعدها آمدند اين اصل سومرا بكلی باطل شناختند . بنابراين ، اصل سوم او از نظر علمی مخدوش است .اصل اول و دوم ، ما اثرش را منكر نيستيم ولی قائل هستيم كه در توجيه [پيدايش ] عضو كفايت نمیكند ، ولی اصل سومش قابل مناقشه است . ما راجعبه لامارك ديگر حرفی نداريم . داروين بعد آمد اصول ديگری را آورد . همانطوری كه در اصول لامارك تأثيرمحيط نقش اول را بازی میكند ، داروين هم تأثير محيط را انكار نكرد ولیيك موضوع ديگر را تحت عنوان " انتخاب طبيعی " و " بقای اصلح "عنوان كرد كه نقش عمده را در كلمات او بازی میكند . البته او هم بازاصل وراثت را ناچار يكی از اصول خودش قرار داده است . بسياری ازاشكالاتی كه ما بر نظريه لامارك كرديم ، بر نظريه داروين وارد نيست . مثلاما روی اين حرف تكيه كرديم كه لامارك میگويد هميشه تغييرات موجود درموجود زنده در جهت مصالح و منافع موجود زنده است ، لامارك |