آيندگان نوبت نمیدهند ؟ خود اين ، يك تنوعی است در هستی ، يعنی تكاملیاست در هستی ، انبساط و ادامهای است در هستی . پس هستی و مبدأ هستیاگر بنا بشود - و بايد هم - فيض وجودش عام باشد ، خواه ناخواه بايد ايننيستيها وجود پيدا كند تا زمينه برای هستيهای بعدی پيدا بشود . تلقی صحيح از مرگ و نيستی تازه اين را ما از نظر يك فكر نيمه مادی داريم میگوييم ، يعنی از ايننظر كه صور عالم را فانی مطلق بدانيم و بگوييم حيات گياهها كه معدوممیشود واقعا معدوم شده است ، حيات حيوانها كه معدوم میشود واقعا نيستو معدوم شده است ، و بالاتر از اين راجع به حيات انسان است كه حياتانسان وقتی معدوم میشود و انسان وقتی كه میميرد ، نيست و نابود و فانیمطلق میشود ، والا اگر از نظر كسانی بگوييم كه معتقدند هر صورتی كه در اينعالم پيدا میشود فانی نمیشود و به اصطلاح قبض و بسط است ( يعنی هر چه كهدر اين دنيا بسط پيدا میكند ، فنايش نوعی قبض و بازگشت است ، كه حتیمیگويند نباتات هم حشر دارند ، تا چه رسد به حيوانات ، تا چه رسد بهانسانها ) آن كه ديگر نيستی نيست و در آن منطق اصلا به مرگ نام نيستینبايد داد ، مرگ همان تحول و تكامل است ، نيستی " نيستی " است ، نهنيستی " هستی " ، همان كه :
پاورقی : . 1 بحارالانوار ، ج / 7 ص 47 ، با اختلاف عبارت . |