برای اينكه در ذهن ما يك صورت خاصی منعكس بشود ، يعنی ما علم خودمانرا از آن موضوع تجربه خودمان فرا گرفتهايم ، او علت فاعلی و ذهن مامعلول است . استدلالهای بشر هم همينطور است ، آن هم يك ميزان علت ومعلول ساده است . " حد وسط " در استدلال منطقی منطقيين از قديم يك حرفی داشتهاند و حرف خوبی هم بوده است ، میگوينددر استدلالها سه عنصر دخالت دارد : عنصر اصغر و اكبر و حد وسط . مثلا دراين مثال : " سقراط انسان است و هر انسانی فانی شونده است ، پس سقراطفانی شونده است " يك انسان داريم ، يك فانی شونده . هدف ما اين استكه بفهميم آيا سقراط فانی شونده است يا نيست . اينجا يك حدوسط هستيعنی واسطه در كار است كه تكرار هم میشود . میگوييم : سقراط انسان استو هر انسانی فانی شونده است ، پس سقراط فانی شونده است . پس سقراطفانی شونده است ، اين حد وسط ، رابط ميان اصغر و اكبر است . اگر اينرابط نمیبود ، ما نمیتوانستيم بفهميم سقراط فانی شونده است ، ولی اينرابط كه پيدا شد . اين [ نتيجه ] كشف میشود ، يعنی اين دو [ مقدمه ] بايكديگر ارتباط پيدا میكنند . مثال میزنم . مثال خيلی قديمی است و من در اين كتابهای روانشناسی جديداين مثال را ديدهام . كسی كه در يك طرف جويی قرار گرفته است و میخواهدبرود به آن طرف جوی بدون اينكه كفش و جورابهايش را از پايش بكند وبرود توی آب ، میبيند نمیتواند از اين طرف جوی ببرد به آن طرف جوی ،میگويد چه كار بايد كرد ؟ دنبال يك رابط میگردد . میگردد يك چيزی پيداكند . میرود يك قلوه سنگی از يك گوشهای پيدا میكند ، قلوه سنگ رامیاندازد وسط آب ، بعد خيز میگيرد ، میپرد روی قلوه سنگ و از روی قلوهسنگ میپرد آن طرف جوی آب . اين قلوه سنگ اينجا برای او رابط شده استو وسيله شده است برای اينكه بتواند از اين طرف به آن طرف بپرد . البتهطرفداران صد درصد علوم تجربی يك بحثی دارند كه اساسا اين طور استدلالصحيح است يا صحيح نيست ؟ اين خودش مطلب ديگری است كه ما فعلانمیخواهيم وارد آن بحث بشويم . حالا چون مدعای ما اين مطلب نيست ، بهقول كسانی كه اين راه را قبول دارند - كه البته درست هم هست - [ استنادمیكنيم ] . يك مثال ساده ديگر هم عرض میكنم : ممكن است شما يك گرفتاری داشته |